Every thing [U] nEed {هر چيزي كه تو بخواي}
 
 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:43 ::  نويسنده : جعفر خالقي

     اطلاعیه                                                                                       اطلاعیه

                                                                           بسمه تعالی

   لطفا قبل از هر چیزی متن زیر رو بخونید...

   با سلام خدمت همه ی عزیزانم که از این وبلاگ بازدید میکنن

 خیلی ممنون که از وبلاگ من بازدید کردید من از شما عزیزان در خواست دارم که لطفا وقتی که وارد وبلاگ من میشید

بی زحمت به جای نظر دادن برای تبادل لینک لطفا نظرتون  رو درباره ی خود وبلاگ بنویسید که چه چیزی رو دنبالش 

هستید تا من براتون بذارم تا هم خودتون و هم دیگران ازش استفاده کنن. لطفا نظراتون رو درباره ی مطالب تاریخی و 

انگلیسی بگید چون رشته ی خودمم مترجمی هست بیشتر میتونم کمکتون کنم تا بتونم اطلاعاتم رو در اختیارتون بذارم.

(توجه: من نظراته شما عزیزان رو میخونم و اطلاعاته مورد نظر رو در لینک موضوعات با موضوع مورد نظر میذارم .)

 

                                                                            

                                                                               

                                                                                                                 باتشکر

 

                                                                                                                                                



چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : جعفر خالقي

                    

                                موقعیت با مسافتی که بالا رفته اید محک زده نمی شود

              بلکه باتعدادافرادی که همراه خود بالا کشیده اید محک زده

                                  میشود.



چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 16:8 ::  نويسنده : جعفر خالقي

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید . 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به

صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی

بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من اند

کوروش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باورها و هر آنچه از دیدگان اندیشه هایمان می گذرد را به زنجیر می کشند..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است

کورش بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس ؛محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست.




سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 10:27 ::  نويسنده : جعفر خالقي

                                                                         خدایا

 

  رحمتی کن تا ایمان برایم ،

                                 نام و نان نیاورد..!

                                                  

                             قوتم بخش...                                                         

        تانانم  وحتی نامم را 

                              در خطر ایمانم افکنم!



جمعه 2 فروردين 1398برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 شعر زیبایی از حافظ شیرازی درباره عید نوروز:

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی 
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست 
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد 
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح 
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت


سه شنبه 29 اسفند 1398برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 شعر طنز عید نوروز از ایرج میرزا : 

 
عید نوروز و اول سالست
روز عیش و نشاط اطفالست
 
همه آن روز رخت نو پوشند
چای و شربت به خوشدلی نوشند
 
پسر خوب روز عید اندر
روز اول به خدمت مادر
 
دست برگردنش کند چون طوق
سرو دستش  ببوسد از سر شوق
 
گوید این عید تو مبارک باد
صد چنین سال نو ببینی شاد
 
بعد آید به دست بوس پدر
بوسه بخشد پدر به روی پسر
 
پسر بد چو روز عید شود
از همه چیز نا امید شود
 
نه پدر دوست داردش نه عمو
نه کسی عیدی آورد بر او
 
عیدی آن روز حق آن پسرست
که نجیب و شریف و با هنرست
 


دو شنبه 28 اسفند 1398برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده : جعفر خالقي

منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن‌ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده‌است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده‌است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.

برخی از روایت‌های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهد. بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمی‌گردد. همچنین در برخی از روایت‌ها، از زرتشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده‌است. اما در اوستا (دست کم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده‌است.

نوروز در زمان سلسله هخامنشیان

کوروش دوم بنیان‌گذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های همگانی و خانه‌های شخصی و بخشش محکومان اجرا می‌نمود. این آیین‌ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شده‌است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد. البته در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان، به‌طور مستقیم اشاره‌ای به برگزاری نوروز نشده‌است. اما بررسی‌ها بر روی این سنگ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بوده‌اند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می‌گرفته‌اند. شواهد نشان می‌دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکه‌ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده‌است.

در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه‌ای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می‌شده‌است.

نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان

در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می‌شد. در این دوران، جشن‌های متعددی در طول یک سال برگزار می‌شد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول می‌کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می‌شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته می‌شد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می‌شد.در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقه‌ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشه‌وران و اشراف) به دیدار شاه می‌آمدند و شاه به سخنان آنها گوش می‌داد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر می‌کرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی می‌آمدند.

شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سال‌های کبیسه رعایت نمی‌شده‌است. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب می‌ماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصل‌های گوناگون سال جاری بود.

اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.

در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا می‌کردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را می‌کاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمی‌کردند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به‌عنوان عیدی متداول شد.

نوروز پس از اسلام

از برگزاری آیین‌های نوروز در زمان امویان نشانه‌ای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر می‌رسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال می‌کرده‌اند. با روی کار آمدن سلسله‌های سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.

در دوران سلجوقیان، به دستور جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یک‌بار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را به‌جای ۳۶۵ روز برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.

نوروز در دوران صفویان نیز برگزار می‌شد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.

نوروز در دوران معاصر

نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم قرار داشته و هر ساله برگزار می‌شود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومت‌ها برای مدت زمانی ممنوع بوده‌است. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را به‌گونهٔ پنهانی و یا در روستاها جشن می‌گرفته‌اند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی نام دیگری بر روی نوروز می‌گذاشتند؛ به‌طور مثال در تاجیکستان، مردم با اطلاق جشن لاله یا جشن ۸ مارس سعی می‌کردند که آیین‌های نوروز را بی مخالفت مقامات دولتی به جای آورند. همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت می‌شناخت. تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی، نوروز در ترکیه [که توسط کردها برگزار می‌شود] ممنوع و غیرقانونی بود؛ در اغلب مواقع نوروز با بازداشت کردها توسط نیروهای امنیتی ترکیه‌ای همراه بود. در سال ۱۹۹۲ دست کم ۷۰ کُرد در درگیری با نیروهای امنیتی ترکیه کشته شدند. اگرچه امروزه دولت ترکیه نوروز را به عنوان جشن بهار ترکی (به ترکی: Nevruz) جشن می‌گیرد، اما همچنان نوروز به مثابهٔ نمادی نیرومند از هویت کُردی در ترکیه‌است.

 



یک شنبه 27 اسفند 1398برچسب:, :: 9:41 ::  نويسنده : جعفر خالقي

بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ؛ بهر نثار
با پیام دلکش “ نوروزتان پیروز باد ”
با سرود تازه “ هر روزتان نوروز باد ”
شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید
تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد . . .
 
 
رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را
میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی
خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را
 
 
ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی
چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مشکبویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــد


شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : جعفر خالقي

                                                           in the name of God

                    

                                   love is sth silent but it can be louder

                         .than anything when it talks             

                    

            (عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر خواهد بود./)



شنبه 26 اسفند 1398برچسب:, :: 9:30 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 تاریخ زبان انگلیسی

در سرزمینی که امروزه بریتانیا نامیده می‌شود از صدها سال قبل تا حدود سال 55 قبل از میلاد مسیح، اقوام کِلت زندگی می‌کردند. این اقوام نیاکان ملل ایرلندی، اسکاتلندی و ولزی امروزی هستند. در حدود سال 55 قبل از میلاد بود که سپاهیان رومی به سرکردگی ژولیس سزار به این سرزمین یورش بردند و آنجا را تسخیر کردند. رومی‌ها که تا حدود سال‌های چهارصد بعد از میلاد در بریتانیا حضور داشته و بر این سرزمین حکومت کردند، نتوانستند زبان لاتین را در بریتانیا رونق دهند. اگرچه بسیاری کلمات با ریشه لاتین از این دوره در زبان انگلیسی امروزی باقی‌مانده است. مثلا نام بسیاری از شهرهای بریتانیا  و حتی آمریکا حاوی عبارت caster یا chester است، مانند Manchester، ِDorchester و Lancaster . این عبارت از ریشه لاتین castra به معنی محل سکونت است.
 
امپراطوری روم در حدود سال‌های 400 میلادی تضعیف و به دو پاره شرقی و غربی تقسیم گردید.  بخش غربی به سرعت رو به اضمحلال رفت و به دنبال خروج آن‌ها، اقوام ژرمن تباری به نام‌های‌ آنگل‌، ساکسون‌ و جوت به سرزمین‌های بریتانیا مهاجرت کردند و در نژاد کلتی قدیم ادغام شدند و یا  آن‌ها را به سرزمین‌ها شمالی‌تر کوچ دادند. آنگل‌ها که بزرگترین طایفه را تشکیل می‌دادند جزیره را ْآنگلند یعنی سرزمین آنگل‌ها نامیدند و زبانی که با آن صحبت می‌کردند نیز به تدریج انگلیش یا به زبان ما انگلیسی نامیده شد.
 
زبان انگلیسی از این پس مدام دچار تغییر و تحول بود. اول از همه با زبان کلتی قدیم اشتراکاتی پیدا کرد و بعد از آن هرگاه انگلستان دستخوش تاخت و تاز مهاجمین می‌گردید، زبانش نیز از این حملات مصون نمی‌ماند. در ابتدا اقوام اسکاندیناوی و پس از آن‌ها مردمی از شمال فرانسه به این کشور حمله کردند و هر کدام دهه‌های متوالی بر انگلستان حکومت نمودند. به تبع آن بود که انگلیسی در ابتدا با زبان‌های اسکاندیناوی و بعد از آن زبان فرانسوی آمیختگی‌هایی پیدا کرد. اما با وجود این تحولات استقلال انگلیسی همواره حفظ شد و با جذب و افزودن بر دایره لغات از زبان‌های دیگر امروزه به مفصل‌ترین زبان دنیا تبدیل شده است که تعداد لغات آن فراتر از 500 هزار کلمه است. سیر تحول زبان انگلیسی را اجمالا می‌توان در سه دوره انگلیسی کهن، انگلیسی میانه و انگلیسی امروزی طبقه بندی کرد.
 
انگلیسی کهن (1100-450 میلادی)
 
این زبان که نام دیگر آن زبان آنگلو-ساکسون بوده، میان اقوام مهاجر ژرمن فوق‌الذکر رواج داشته است. از خانواده زبان‌های هندو-اروپایی بوده و هم‌خانواده زبان‌های آلمانی، هلندی و اسکاندیناوی است. مهمترین دست‌نوشته‌ای که از آن روزگار و به زبان انگلیسی کهن به‌جا مانده، حماسه بیووولف است. این حماسه دلاوری‌های پادشاهی دانمارکی و مبارزاتش علیه اژدها و دیوان را شرح می‌دهد. متن بیووولف اما برای خواننده امروزی خوانا نیست و تفاوت‌های بسیار زیادی با انگلیسی امروزی دارد. انگلیسی کهن طی سالیان دچار دو تغییر و تحول مهم گردید:
 
نخست این‌که، با رواج دین مسیحیت در انگلستان از سال 500 میلادی به بعد، بار دیگر کلمات لاتین این‌بار، از کتاب مقدس وارد زبان انگلیسی کهن گردید. از جمله کلمات متداولی چون dish، candle، master و monk که اتفاق در ارتباط با کلیسا هستند، ریشه لاتینی دارند. در مرحله دوم، حمله و سیطره اقوام اسکاندیناوی رخ داد و در طول سال‌های 800 تا 900 میلادی، کلماتی چون skin، skirt و sky از شمال اروپا وارد جزیره انگلستان گردید. جالب است که بدانیم ضمایر they و she نیز ریشه اسکاندیناوی دارند و این ضمایر در انگلیسی کهن hie و heo نام‌داشتند.
 
انگلیسی میانه (1500-1100 میلادی)
 
سرداران انگلو-ساکسون در سال‌ 1066 به پایان راه خود رسیدند. آخرین پادشاه آن‌ها در نبرد هستینگز از ویلیام فاتح که رهبر اقوام نورماندی از شمال فرانسه بود، شکست خورد. ویلیام و جانشینان او 300 سال بر انگلستان حکومت کردند و در این مدت زبان رسمی و حکومتی را به فرانسه تغییر داده بودند. این زبان که آنگلو-نورمن نامیده می‌شد نتوانست در بین مردم انگلستان راهی پیدا کند. اما به هرحال کلمات نسبتا زیادی از فرانسه به زبان انگلیسی راه پیدا کرد. نفوذ این کلمات به‌خصوص در حوزه‌های قوانین و حکمرانی پررنگ‌تر بود. کلماتی چون prison، castle، prince، court، army، soldier ریشه فرانسوی دارند و در حوزه های هنر و علم نیز کلماتی چون romance، tragedy، surgery و anatomy به فرهنگ لغت انگلیسی اضافه گردید.
 
دوره سلطه پادشاهان نرماندی تا حدود 1204 میلادی ادامه داشت ولی با استقلال انگلستان از نرماندی زبان فرانسوی به‌تدریج از این کشور محو گردید و در حدود سال‌های 1300 از زبان فرانسوی دیگر به‌جای نمانده بود. انگلیسی میانه کم‌کم به انگلیسی امروزی نزدیک‌تر می‌گردید. انگلیسی میانه حروف صدا دار متفاوت، نحوه صرف افعال پیچیده‌تری از انگلیسی امروزی داشته است و در عوض ساختار جملات آن ساده‌تر بوده است. با وجود این تغییرات یک خواننده امروزی با کمی سختی و مراجعه به کتب مرجع می‌تواند منظومه بلند جفری چاسر به نام حکایات کانتربری را که در حدود 700 سال پیش نوشته شده، بخواند.
 
 
انگلیسی امروزی (1500میلادی تاکنون)
 
ورود ماشین چاپ از ایتالیا به انگلستان سرآغاز دوره امروزی زبان است. این اختراع موجب رشد ادبیات نوشتاری در انگلستان گردید و از 1700 میلادی کتاب‌های دستور زبان و فرهنگ‌های لغت به چاپ رسیدند تا ساختار زبان به‌تدریج استاندارد و یکسان گردد. بریتانیا که تا کنون همیشه مستعمره ملل دیگر بود، کم‌کم به کشوری استعمارگر تبدیل شد. زبان انگلیسی  در آمریکا رواج داده شد و با فرهنگ سرخ‌پوستان و دیگر اقوام مهاجر نظیر بردگان آفریقا ترکیب شد. مثلا برای حیوانات ناشناخته آمریکای شمالی از کلمات سرخپوستی Moose، Skunk و Woodchuck استفاده گردید. انگلیسی آمریکایی در طول سالیان تبدیل به لهجه‌ای متمایز، با تغییرات نسبتا زیاد شد. هر ملیت و قومیتی که در ممالک انگلیسی زبان سکونت کردند، تعدادی از کلمات خود را وارد زبان انگلیسی کردند. کلمات rodeo از اسپانیا، kindergarten از آلمان، pizza از ایتالیا و jazz از قبیله ناشناخته‌ای از آفریقا به انگلیسی داخل شده‌اند.
 
 
انگلیسی زبانی است که به جای دفع واژه‌های بیگانه همیشه آن‌ها را در دایره لغات خود پذیرفته است. این زبان حذف سریع واژه‌های قدیمی و ساخت واژه‌های جدید را نشانه پویایی خود می‌داند. انگلیسی زبانان مدام در حال ساخت واژه‌های جدید برای مفاهیم رو به رشد فنی و هنری و ورزشی هستند. البته انگلیسی همان‌طور که بیشترین واژه‌ها را جذب کرده، بیشترین واژه‌ها را نیز به زبان‌های دیگر قرض‌داده است. این مسئله چندان خوش‌آیند مسئولان و ادبای زبان‌های دیگر نیست، مثلا فرانسوی‌ها در تلاشند تا قوانینی برای ممنوع سازی استفاده از لغات انگلیسی در داخل کشورشان بنویسند. انگلیسی از ابتدای قرن بیستم به بعد جا پای زبان‌های یونانی، رومی و فرانسوی نهاد و به مهمترین زبان بین‌المللی جهان تبدیل شد.
 
 


شنبه 26 اسفند 1398برچسب:, :: 9:25 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

?What is English
 
History of the English Language
 
A short history of the origins and development of English
 
The history of the English language really started with the arrival of three Germanic tribes who invaded Britain during the 5th century AD. These tribes, the Angles, the Saxons and the Jutes, crossed the North Sea from what today is Denmark and northern Germany. At that time the inhabitants of Britain spoke a Celtic language. But most of the Celtic speakers were pushed west and north by the invaders - mainly into what is now Wales, Scotland and Ireland. The Angles came from "Englaland" [sic] and their language was called "Englisc" - from which the words "England" and "English" are derived.
 
Germanic invaders entered Britain on the east and south coasts in the 5th century.
 
Old English (450-1100 AD)
 
Part of Beowulf, a poem written in Old English.
The invading Germanic tribes spoke similar languages, which in Britain developed into what we now call Old English. Old English did not sound or look like English today. Native English speakers now would have great difficulty understanding Old English. Nevertheless, about half of the most commonly used words in Modern English have Old English roots. The words be, strong and water, for example, derive from Old English. Old English was spoken until around 1100.
Middle English (1100-1500)
 
An example of Middle English by Chaucer.
In 1066 William the Conqueror, the Duke of Normandy (part of modern France), invaded and conquered England. The new conquerors (called the Normans) brought with them a kind of French, which became the language of the Royal Court, and the ruling and business classes. For a period there was a kind of linguistic class division, where the lower classes spoke English and the upper classes spoke French. In the 14th century English became dominant in Britain again, but with many French words added. This language is called Middle English. It was the language of the great poet Chaucer (c1340-1400), but it would still be difficult for native English speakers to understand today.
Modern English
 
Early Modern English (1500-1800)
 
Towards the end of Middle English, a sudden and distinct change in pronunciation (the Great Vowel Shift) started, with vowels being pronounced shorter and shorter. From the 16th century the British had contact with many peoples from around the world.
 
 
Hamlet's famous "To be, or not to be" lines, written in Early Modern English by Shakespeare.
This, and the Renaissance of Classical learning, meant that many new words and phrases entered the language. The invention of printing also meant that there was now a common language in print. Books became cheaper and more people learned to read. Printing also brought standardization to English. Spelling and grammar became fixed, and the dialect of London, where most publishing houses were, became the standard. In 1604 the first English dictionary was published.
 
Late Modern English (1800-Present)
 
The main difference between Early Modern English and Late Modern English is vocabulary. Late Modern English has many more words, arising from two principal factors: firstly, the Industrial Revolution and technology created a need for new words; secondly, the British Empire at its height covered one quarter of the earth's surface, and the English language adopted foreign words from many countries.
 
Varieties of English
 
From around 1600, the English colonization of North America resulted in the creation of a distinct American variety of English. Some English pronunciations and words "froze" when they reached America. In some ways, American English is more like the English of Shakespeare than modern British English is. Some expressions that the British call "Americanisms" are in fact original British expressions that were preserved in the colonies while lost for a time in Britain (for example trash for rubbish, loan as a verb instead of lend, and fall for autumn; another example, frame-up, was re-imported into Britain through Hollywood gangster movies). Spanish also had an influence on American English (and subsequently British English), with words like canyon, ranch, stampede and vigilante being examples of Spanish words that entered English through the settlement of the American West. French words (through Louisiana) and West African words (through the slave trade) also influenced American English (and so, to an extent, British English).
 
Today, American English is particularly influential, due to the USA's dominance of cinema, television, popular music, trade and technology (including the Internet). But there are many other varieties of English around the world, including for example Australian English, New Zealand English, Canadian English, South African English, Indian English and Caribbean English.
 
The Germanic Family of Languages
 
English is a member of the Germanic family of languages.
Germanic is a branch of the Indo-European language family.
 
A brief chronology of English
55 BC Roman invasion of Britain by Julius Caesar. Local inhabitants speak Celtish
AD 43 Roman invasion and occupation. Beginning of Roman rule of Britain.
436 Roman withdrawal from Britain complete.
449 Settlement of Britain by Germanic invaders begins
450-480 Earliest known Old English inscriptions. Old English
1066 William the Conqueror, Duke of Normandy, invades and conquers England.
c1150 Earliest surviving manuscripts in Middle English. Middle English
1348 English replaces Latin as the language of instruction in most schools.
1362 English replaces French as the language of law. English is used in Parliament for the first time.
c1388 Chaucer starts writing The Canterbury Tales.
c1400 The Great Vowel Shift begins.
1476 William Caxton establishes the first English printing press. Early Modern English
1564 Shakespeare is born.
1604 Table Alphabeticall, the first English dictionary, is published.
1607 The first permanent English settlement in the New World (Jamestown) is established.
1616 Shakespeare dies.
1623 Shakespeare's First Folio is published
1702 The first daily English-language newspaper, The Daily Courant, is published in London.
1755 Samuel Johnson publishes his English dictionary.
1776 Thomas Jefferson writes the American Declaration of Independence.
1782 Britain abandons its colonies in what is later to become the USA.
1828 Webster publishes his American English dictionary. Late Modern English
1922 The British Broadcasting Corporation is founded.
1928 The Oxford English Dictionary is published.
 


  

 
در زبان انگلیسی کلمات بسیاری وجود دارند که از نظر لغوی یا آوایی بسیار شبیه ولی از نظر معنا متفاوت هستند. آن­ها معمولا با هم اشتباه گرفته می­شوند و در جملات به صورت جابه جا به کار برده می­ گردد. اگرچه امروزه اکثر ویرایشگرها نظیر World می توانند غلط­ های املائی را تصحیح کنند، اما این نرم­ افزارها نیز نمی­ توانند چنین کلماتی را برای کاربر تصحیح نمایند. چرا که ظاهر کلمه خالی از اشتباه اما نقش آن در جمله غلط است. در ادامه می­ توانید چند نمونه از این لغات را مشاهده نمائید.
 
 
1. Besides or Besides?
 
Beside: (حرف اضافه) کنار یا نزدیک چیزی یا کسی بودن.
 
مثال:  John came up and sat beside me.
 
Besides: (حرف اضافه) (قید) علاوه بر این، گذشته از.
 
مثال: (قید) I need the money. And besides, when I agree to do something, I do it.
 
مثال: (حرف اضافه) People choose jobs for other reasons besides money.
 
 
2. Experiment or Experience?
 
Experiment: (اسم) آزمایشی که برای تعیین صحت و سقم یک ایده به­ کار می رود. آزمون علمی تحت شرایط معین روی یک شی مشخص.
 
مثال: Many small birds guide themselves by the stars, as has been verified by experiment.
 
Experience: (اسم) دانشی که از انجام یک کار یا تجربه ای که در طی دوره­ ای از زندگی به­ دست می­ آید.
 
مثال: You've got a lot of experience of lecturing.
 
Being a parent isn't easy, as I know from experience.
 
 
3. Clothes or Cloths?
 
Clothes: (اسم) لباس و پوشاک.
 
مثال: I enjoy shopping for new clothes.
 
Cloths: (اسم) پارچه ای است که برای دوختن البسه به کار می رود.
 
مثال: A dress of the finest silk cloth
 
 
4. Shadow or Shade?
 
این دو کلمه به­ ظاهر در فارسی یک معنی (سایه) دارند. تفاوت ظریف این دو کلمه در جمله مشخص می­شود.
 
Shadow: (اسم) سایه ای که در اثر تابیدن نور خورشید بر شی یا کسی ایجاد می­ شود.
 
مثال: She saw his shadow on the wall.
 
Shade: (اسم) محیط خنک و تاریک­ تری که انسان را در برابر نور خورشید حفظ کند.
 
مثال: Let's eat our lunch in the shade.
 
5. Last or Latest?
 
Last: (صفت) آخرین و نهایی. یعنی موصوف مورد نظر ادامه­ ای نخواهد داشت.
 
مثال: I took the last train to New York.
 
Latest: (صفت) جدیدترین و تازه­ ترین.
 
مثال: His latest film is one of the funniest he's ever made.
 
 
6. Lose or Loose?
 
Lose: (فعل) معانی مختلفی دارد از جمله «گم کردن» یا «جا گذاشتن».
 
مثال: I've lost the tickets for tonight's show.
 
Loose: (صفت) شُل، گشاد، آزاد و لق. این کلمه معانی مختلف بسیاری دارد که البته هیچ کدام از آن معانی، به Lose شبیه نیست!
 
مثال: His tooth feels very loose.
 
Your trousers are very loose!
 
 
7. Some time or Sometimes
 
Some time: (قید) یک موقعی. برای اشاره به یک زمان در آینده نامشخص استفاده می­ شود.
 
مثال: Let's meet for coffee some time.
 
Sometimes: (قید) انجام گاه به گاه و غیر منظم کاری.
 
مثال: Sometimes, Grandma would tell us stories about her childhood in Italy.
 
 
8. Fell or Felt
 
Felt: (فعل) شکل گذشته فعل Feel.
 
مثال: I felt like I'd really achieved something.
 
Fell: (فعل) شکل گذشته فعل Fall.
 
مثال: The book fell from his hands.
 
 
9. Dessert or Desert
 
Desert: (اسم) بیابان، منطقه خشک، کویر
 
مثال: This area of the country is mostly desert.
 
Dessert: (اسم) خوردنی شیرین مزه بعد از غذای اصلی، دسر!
 
مثال: What are we having for dessert?
 
 
10. Envelope or Envelop
 
Envelope: (اسم) پاکت، لفاف.
 
مثال: He got a job stuffing envelopes (=filling them with letters) at the campaign headquarters.
 
Envelop: (فعل) پیچیدن، پوشاندن، محاصره کردن.
 
مثال: Mountain peaks enveloped in mist.


شنبه 26 اسفند 1398برچسب:, :: 9:17 ::  نويسنده : جعفر خالقي
 
هست ایام عید و فصل بهار 
جشن جمشید و گردش گلزار 
منوچهری دامغانی
□□□ 
امروز روز شادی و امسال، سال گل 
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل 
أولوی
□□□ 
عید است و نو بهار و جهان را جوانیی 
هر مرغ را به وصل گلی شادمانیی 
امیرشاهی سبزواری
□□□ 
آمد بهار و یافت جهان اعتدال او 
مرغ دل از نشاط برآورد سال نو 
طالب آملی
□□□ 
طوفان گل و جوش بهار است ببینید 
اکنون که جهان برسرکار است ببینید 
این آینه هایی که نظر خیره نمایند 
در دست کدام آینه دار است ببینید 
صائب تبریزی
□□□ 
چوگشت از روی تو دلشاد نوروز 
در گنج طرب بگشاد نوروز 
کمال الدین اسماعیل
□□□ 
چوگشت از روی تو دلشاد نوروز 
در گنج طرب بگشاد نوروز 
کمال الدین اسماعیل
□□□ 
به جمشید برگوهر افشاندند 
مرآن روز را روز تو خواندند 
سرسال نو هرمز و فرو دین 
برآسوده از رنج دل، دل زکین 
فردوسی توسی
نوروز بزرگم، بزن ای مطرب، امروز 
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز 
□□□ 
منوچهری دامغانی
□□□ 
نوروز که هرچمن، دل افروز بود 
نقش گل و خار عبرت آموز بود 
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد 
هرروز به دل »نشاط نوروز« بود 
شکیب اصفهانی
□□□ 
تا هست چنین که طبع اطفال 
در هرشب عید شادمان است 
اهلی شیرازی
□□□ 
رسید موسم نوروز و روزگار شکفت 
فرخنده گلِ شادی، بهار شکفت 
فیاض لاهیجی
 


شنبه 26 اسفند 1398برچسب:, :: 9:12 ::  نويسنده : جعفر خالقي

       

نوروزنامه(سخنان بزرگان دين درباره عيد نوروز)
 
اي گردانندهي قلبها و ديدهها! اي تغيير دهندهي حال و احوال! اي مدير و مدبر شب و روز! حال ما را به نيكو ترين حال بگردان. اي خدايي كه هستي ما در سيطرهي قدرت توست و دلهاي ما چكيدهاي از مهرباني توست حال ما را به نيكوترين حال برسان و دلها و چشمهاي ما را به معرفت خويش نزديك گردان و به كمال و بصيرت روشن كن.
سخن امام خميني(ره) در باب نوروز:
 
در اعيادي كه اسلام به ما عنآيت فرموده است، در همه آنها كه ملاحظه ميكنيد همه اش مسئله و درخواست و ذكر و دعا ميباشد. همه اش نماز است، روزه است، ذكر است، دعاست. عيد نوروز هم عيد ملي است و اسلامي نيست لكن اسلام هم مخالفتي با او ندارد باز ميبينيم كه در روآيتي وارد شده و از آداب امروز روزه گرفتن است از آداب امروز دعا كردن و نماز خواندن است و اين به ما ميفهماند كه هر ملتي بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادي خودش را حفظ كند بايد در عيدش تذكر داشته باشد و ذكر خدا بكند براي خدا باشد. در عيدش دستور روزه است دستور استحبابي روزهاي كه بايد انسان منقطع بشود از شهوات خودش و متوجه خداي تبارك و تعالي باشد؛ و در جايي ديگر ميفرمايد: عيد نوروز عيد باستاني است اما تمام برنامههاي اعياد اسلامي جزء دين اسلام بوده و شارع مقدس آنها را به طور كلي امضا ميكند؛ همچنين اعياد اسلامي متعلق به تمام مسلمانان جهان است ولي عيد نوروز يك عيد ديني نيست اگر چه بعضي از اعمال خوب در آن انجام ميشود كه مورد تاييد اسلام است ولي عيد نوروز متعلق به چند كشور از جمله ايران ميباشد ولي جهاني نيست.
 
اسلام و اعمال نوروز:
 
عيد براي انسانهاي صالح خداوند روزي است كه سراسر عبادت و بندگي خداوند باشد. مملو از خير و بركت و نيكي به بندگان خدا باشد. روزي كه بويي از معصيت از محيط دنيا به مشام نرسد و انسانهاي با كمال و بايمان، پيوسته راه حق در پيش گيرند و به سرچشمههاي معرفت و طاعت دست يابند. بندگان صالح خداوند همچون مولايشان علي چنين رفتار ميكنند كه فرمودند روز عيد روزي است كه عبادت انسان مورد پذيرش حق قرار گيرد و انسان از گناه و آلودگي به دور باشد و مورد بخشش و رحمت خداوند قرار بگيرد، اسلام با عيد نوروز مخالفتي ندارد و چنانچه بسياري از سفارشات اسلام در اين مراسم ملي انجام شود جايگاه ارزشمندي پيدا خواهد كرد از جمله اعمالي كه در اين روز انجام ميشود صلهي رحم يا همان ديد و بازديد با اقوام و دوستان و بزرگان است كه به نوبهي خود از بهترين اعمال محسوب ميشود. اسلام نيز سفارش بسياري در اين مورد نموده است. و دوري نمودن از خويشاوندان و بستگان را شديداً منع كرده است.
 
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «صله الرَّحم تعمُر الديار و تَزِيه في الاعمار و اِن كانَ اَهلها غير أخيار؛ پيوند با خويشاوندان شهرها را آباد ميسازد و بر عمرها ميافزايد گرچه انجام دهندگان آن از نيكان هم نباشند.» صلهي رحم نه تنها پاداش اُخروي بلكه نتايج دنيوي آن نيز باعث سامان بندگان صالح خداوند در دنيا ميشود موجب ميشود تا كارهاي انسان از نقص به دور باشد، و كارهاي نيك انسان مورد قبول پروردگار قرار گيرد، ثروت و روزي انسان زياد شود و بلاها و گرفتاريهاي دنيوي از او دور شود حساب اموال و اعمالش در قيامت آسان شود و عمرش طولاني گردد. در اين ديد و بازديدها، از بيماران هم عيادت ميشود كه موجب شادي آنها خشنودي خداوند ميگردد. رسول خدا(ص) فرمودند: «أحبَّ الاعمال اِلَي الله ادخال السّرور علي المومنين: محبوبترين اعمال نزد خداوند وارد كردن شادي در دل مؤمنين است.» و در جايي ديگر ابوالجارود گويد: ابو جعفر باقر(ص) فرمود: «در ضمن مناجاتهاي موسي(ص) با خدا اين بود كه گفت: «پروردگارا مرا از ثواب عيادت مريض آگاه ساز كه چقدر است». خداوند عزّوجّل فرمود: «فرشتهاي بگمارم كه او را در قبر تا هنگامي كه به صحراي محشر وارد شود عيادت كند». زيارت اهل قبور نيز همواره مورد تأكيد قرار گرفته است اين كه انسان در مواقع سختي و فشار مشكلات و نيز در لحظههاي شادماني به زيارت اهل قبور برود تا تلنگر و آگاهي باشد و مصائب و شادي اين دنيا را جدي نگيرد كه دوام و پايداري در آن نيست. از رسوم پنج شنبهي آخر سال محسوب ميشود كه در آستانهي سال جديد به زيارت اهل قبور و شهدا و علما و بزرگان خود ميروند و دعا و تلاوت قرآن را نثار روح عزيزان خفته در دل خاك ميكنند كه تذكر و يادآوري از قيامت نيز براي اهل دنيا باشد. امام رضا(ص) ميفرمايند: «انّه مَن زار قَبرَ مؤمن فقرا عندَهُ سَبَعَ مُرّات اِنّا انزلناه غفر الله لَهُ و لِصاحِبِ القبر: هر كس قبر مؤمني را زيارت كند و هفت بار سورهي قدر را تلاوت كند، خداوند او و صاحب قبر هر دو را بيامرزد.»
 
نوروز آئيني ديني و ملي است كه باعث ترويج روح همبستگي و عشق و محبت بين مسلمانان و همچنين مسلمانان جهان ميشود و روح اعتماد و برادري بين كشورهاي اسلامي تقويت ميگردد، چرا كه قرآن مجيد ميفرمايد: «و اعتصمول بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا؛ همگي به ريسمان خدا (قرآن و اسلام با هر گونه وسيله وحدت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد.»
 
ديدگاه ائمه و نوروز
 
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: كلُّ يومٍ لا يعصي الله فيه فهُوَ يومُ عيد؛ هر روزي كه در آن معصيت خدا نشود عيد است.» عيد از نظر ائمه روزي است كه انسان به سوي ايمان و وارستگي مطلق حركت نمايد و هر آنچه را كه رضآيت خداوند در آن است انجام دهد. روز بازگشت به سوي فطرت پاك و بي آلايش انسانيت است.
 
اگر خلاف اين براي بندهاي اتفاق بيفتد، گرچه ظاهراً روز عيد باشد اما در واقع عيد و خوشي براي او نيست چون رضآيت خداوند را كسب نكرده است.
 
در روآيتي از امام صادق(ع) نقل شده كه امام صادق(ع) به مُعلي بن خنيس كه در روز نوروز خدمت ايشان رسيد فرمود: «ايا ميداني عيد نوروز چه روزي است» عرض كرد: «فدآيت شوم اين روزي است كه ايرانيان آن را گرامي ميدارند و در آن به يكديگر هديه و عيدي ميدهند». امام(ع) فرمود: «سوگند به آن خانهي كهن كه در مكه است، اين روز ريشهاي كهن دارد كه برآيت توضيح ميدهم تا آن را بداني. اي معلي روز نوروز همان روزي است كه خداوند در آن از بندگان پيمان گرفت كه او را بپرستند و هيچ انبازي برايش نياورند و به فرستادگان و حجتهاي او و به امامان ايمان بياورند. نوروز نخستين روزي است كه خورشيد در آن طلوع كرد و هيچ نوروزي نيست مگر اينكه ما در آن روز منتظر فرج هستيم زيرا نوروز از روزهاي ما و شيعيان ماست. ايرانيان آن را حفظ كردند و شما آن را از دست نهاديد. نوروز نخستين روز از سال ايرانيان است. آنان در حالي كه تعدادشان سي هزار نفر بود زنده ماندند و زيستند و ريختن آب در نوروز سنت شد».
عيد نوروز دركلام بزرگان:
 
عيد نوروز در ايران روز اول فروردين ماه يعني روز اول سال مردم ايران و اول فصل بهار است. نوروز به «نو و تازه» كه سال نو بدان آغاز گردد نيز معني شده است. خاقاني ميگويد:
 
عيد قدم مبارك نوروز مژده داد كه امسال تازه از پي هم فتحها شود
 
و بيان شده كه خداوند تعالي در اين روز عالم را آفريد و خداوند در اين روز حضرت آدم(ع) را آفريد و مطالب بسياري ديگر در اين باره ذكر شده است.
 
نوروز روز اول ماه فروردين و لحظهي رسيدن آفتاب به منطقه و جايگاه اول خودش يعني حَمَل است و آن روز اول بهار باشد و اين نوروز را به عنوان كوچك و نوروز عامه و نوروز صغير ناميدند (رشيدي از جهانگيري).
 
به معني روز نو است و آن دو باشد يكي نوروز عامه و ديگري نوروز خاصه.
 
در چگونگي پيدايش عيد نوروز نقلهاي بسياري بيان شده و اينكه چگونه در اول بهار قرار گرفته است. بنا بر يكي از اقوال، ايرانيهاي قديم پانزده روز از پاييز رفته را عيد نوروز خود قرار ميدادند چون در آن، روز و شب يكسان ميشود اما در زمان يكي از پادشاهان سلجوقي به نام سلطان جلالالدين ملكشاه سلجوقي، تاريخ عيد نوروز تغيير كرد به اين صورت كه سلطان جلال الدين از ديدن نوروز و عيد در فصل خزان اعتراض كرد كه چگونه عيدي است كه مصادف با مرگ طبيعت و خزان و زردي برگ درختان است بنابراين گروهي از منجمين را جمع كرد. آنان پس از بررسي و مطالعات فراوان، اولين روز فروردين را به عنوان عيد نوروز انتخاب كردند كه در آن نيز شبانه روز يكسان ميشود يعني ساعت تاريكي شب و روشني روز برابر است؛ و نيز آغاز زندگي و شادابي و سرسبزي طبيعت و درختان است. بر اين اساس عيد نوروز در بهار هر سال مقارن تحويل آفتاب به برج حمل تثبيت شد و مقرر گرديد كه هر چهار سال، يك روز بر تعداد ايام سال افزوده شود و سال چهارم را سيصد و شصت و شش روز حساب كنند و نام آن را سال كبيسه گذاشتند.
عيد نوروز در مسيحيت:
 
عيد نوروز در معناي لغوي آن به معناي بازگشت به پاكي و آسايش نخستين است و هم چنين روز نزول مائده كه روز بازگشت به پيروزي و پاكي از ايمان به خدا بوده است، حضرت مسيح(ع) نيز آن را عيد ناميدند. همانطور كه در روآيت وارد شده است نزول مائده در روز يكشنبه بوده و شايد يكي از علل احترام روز يكشنبه در نظر مسيحيان نيز همين بوده است.
اعمال نادرست و خرافي در نوروز:
 
از مناسبات منفي و خرافي كه در چهارشنبهي آخر سال مرسوم است چهارشنبهسوري است كه پيشينه و ريشهي تاريخي آن تنها به يك داستان ساختگي و خرافي باز ميگردد. در اين داستان مردم با انجام كارهايي از جمله روشن كردن آتش و آرزوي سلامتي از آتش، كوزه شكستن براي رفع بلا و گرفتاريها در طول سال جديد و پخش كردن آجيل مشكلگشا براي رفع گرفتاريها و مشكلات، فال گرفتن، باز كردن گره چارقدي كه قبلاً گره خورده و ... به اصطلاح گره از كار و سختيهاي كارشان باز ميكنند و چشم زخم را از خود دور كرده، بختشان را باز مينمايند. اغلب مردم هم به علت ناآگاهي و غفلت از پيشينهي اين مراسم به اين خرافه پايبندي نشان ميدهند و خودشان را درگير و ملزم به انجام آن ميدانند. متأسفانه با گذشت زمانهاي طولاني و با وجود پيشرفت و تكنولوژي، هنوز هم اين خرافات مورد قبول برخي از مردم است و سالانه ارقام ناگواري از صدمات اين خرافه پرستي را نصيب جامعه ميكند كه منجر به تخريب و آلودگي در شهرها، سوختن افراد، نقص عضو و حتي مرگ و مير ميشود از آنجائيكه عدهاي پايبند به اين مراسم خرافي هستند، دولت مجبور است براي انجام اعمال چهارشنبه سوري و پيشگيري از حوادث ناگوار آن، مكانهايي را براي اين كار در نظر بگيرد.
 
از خرافات ديگري كه در ميان برخي افراد رواج دارد فال بد زدن است . پيغمبر اكرم(ص) در كمال صراحت فرمودند: «رُفِعَ عَن اُمَّتي الطَّيرهَ؛ در امت من طيره و فال بد وجود ندارد». خود پيغمبر اكرم(ص) اشياء و حوادث را به فال نيك ميگرفتند و هرگز فال بد نميزدند و مردم را از اين كار منع ميكردند.
 
برخي بيرون رفتن در روز چهارشنبهي آخر ماه يا آخر سال را و يا عدد سيزده و روز سه شنبه را بد و نحس ميدانند. امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايند: «تِطَير چيزي است كه اگر سخت بگيري بر تو سخت ميگيرند و آن وقت كه سخت ميگيري خودت هستي كه سخت گرفتهاي اما اگر سست بگيري بر تو سست ميگيرند و اگر اعتنا نكني خواهي ديد كه هيچ نبوده است». پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «كفار الطيره التوكلَّ؛ اي مردم كفّارهي طيره (يعني كفاره گناه اگر بخواهيد اين گناه از بين برود) توكل است» وقتي پيامبر اكرم(ص) ميخواستند به مسافرت بروند ميفرمودند: «خدايا طير و فال بدي نيست مگر آنچه از ناحيه تو است. من اگر حسنات را ميخواهم از ناحيه تو ميخواهم و نيز اگر دفع سيئّات را ميخواهم از تو ميخواهم».
 
تطير و فال بد زدن در دين مقدس اسلام محكوم است و چنين چيزي در سراسر تعليمات اصيل اسلامي وجود ندارد.
 
«سيزده به در» هم از رسومي است كه در روز سيزدهم بهار در دامان طبيعت برگزار ميشود. اين برنامه نيز مانند چهارشنبه سوري. ريشه در خرافات دارد اما چون همراه با نتايج پسنديدهاي است قابل دفاع است. در روز سيزدهم فروردين رفتن به دامان طبيعت با خانواده ميتواند خاطراتي زيبا به جا بگذارد و وسيلهاي ميشود براي تجديد قوا و تقويت روحي براي اعضاي خانواده براي شروع سالي پركار. نيز حضور در دامان طبيعت باعث تداعي هر چه بيشتر نعمت خداوندي و شگفتيهاي آفرينش در ذهن آدمي ميشود، البته برخي افراد به علت انجام كارهاي ناشايست باعث آلودگي و معصيت در اين روز ميشوند. از ديگر آداب خرافي كه در روز طبيعت به چشم ميخورد. گره زدن سبزه در طبيعت براي حل مشكلات يا بيرون ريختن سبزه، انداختن سيزده سنگ به داخل آب، پختن سمنو براي از بين رفتن نحسي روز سيزدهم و نيز عقيده بر اين مطلب است كه ماندن در خانه در روز سيزدهم نحس است.
 
در حديثي آمده است كه يكي از ياران امام دهم حضرت علي بن محمد الهادي(ع) ميگويد: «خدمت حضرت(ع) رسيدم در حالي كه در مسير راه انگشتم مجروح شده بود چون سواري از كنارم گذشت و به شانهام صدمه زد و من در وسط جمعيت گرفتار شدم و لباسم پاره شد. گفتم: «اي روز خدا مرا از شر تو حفظ كند. عجب روز شومي هستي». امام فرمودند: «با ما ارتباط داري و باز چنين ميگويي. روز كه گناهي ندارد كه او را گناهكار ميشماري». آن مرد از شنيدن اين سخن به هوش آمد و به خطاي خود پي برد و عرض كرد اي مولاي من! من استغفار ميكنم و از خدا آمرزش ميطلبم امام(ع) افزودند: ما ذَنَبَ الايام حتّي صِرتُم تتشائمون بِها اِذا جوزيتُم بأعمالكم فيها؛ روزها چه گناهي دارند كه شما آنها را شوم ميشمريد هنگامي كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را ميگيرد».
 


چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 12:6 ::  نويسنده : جعفر خالقي
شعر زیبایی از حافظ شیرازی درباره عید نوروز:
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی 
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست 
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد 
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح 
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
 


چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:48 ::  نويسنده : جعفر خالقي
 
شعر طنز عید نوروز از ایرج میرزا
 
عید نوروز و اول سالست
روز عیش و نشاط اطفالست
 
 
همه آن روز رخت نو پوشند
چای و شربت به خوشدلی نوشند
 
 
پسر خوب روز عید اندر
روز اول به خدمت مادر
 
 
دست برگردنش کند چون طوق
سرو دستش  ببوسد از سر شوق
 
 
گوید این عید تو مبارک باد
صد چنین سال نو ببینی شاد
 
 
بعد آید به دست بوس پدر
بوسه بخشد پدر به روی پسر
 
 
پسر بد چو روز عید شود
از همه چیز نا امید شود
 
 
نه پدر دوست داردش نه عمو
نه کسی عیدی آورد بر او
 
 
عیدی آن روز حق آن پسرست
که نجیب و شریف و با هنرست
 


چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

زدودن غبار از خانه ی دل
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ارمدد خواهی چراغ دل برافروزی
اینک بهار بستر سپید زمین خسته را در می نوردد و روپوش برف را از سر و روی آن کنار می زند. افسردگان خواب زده را صلا می دهد و دم مسیحایی خویش را بر جان مرده آنان می دمد. هنگام آن است که پنجره دل های افسرده خویش را به سمت بهار بگشاییم. هان! شمایان که به گاهِ بهاران خانه خویش از غبار یکساله زدودید و از هر چه آلودگی ستردید، آیا هیچ اندیشیدید که خانه دل نیز، نه از غبار، که از زنگار چندین ساله غفلت بزدایید؟ مسکن خویش را که هماره دست نظافت بر آن داریم هر سال می شوییم؛ چگونه قلب خویش را که عرش رحمان است، نمی روبیم و غبار از آن نمی زداییم و به دست فراموشی می سپریم؟
بازگشت به فطرت توحیدی
عید از ماده «عود» به معنی بازگشت گرفته شده و به گفته راغب اصفهانی به معنی بازگشت به وضعیت مطلوب گذشته است و به روزهای سرور و شادی نیز گفته می شود. بنابراین، در عید بازگشت انسان به فطرت توحیدی اش مطرح است. تنها جامه رنگارنگ، نشان عید نیست؛ چرا که این عید کودکان است. عید واقعی، توفیق انجام دادن وظیفه و تطهیر نفس و تصفیه جان است. بازگشت به فطرت انسانی و سرانجام، خود را باز یافتن و به خدا رسیدن است.
عید طبیعت
عید نوروز عید طبیعت است. آغاز بهار موسم اعتدال طبیعت و لطافت هوا و تعدیل شب و روز و رهایی از قساوت زمستان و سردی و سیاهی شب های دیر پاست. عیدی همراه با سرود پرندگان و تکبیر جنگل و تسبیح باد و ریزش ابر و فریاد رعد و رویش صحراست. بیایید برخی از خرافات و نقاط منفی و تاریک را از چهره این عید بزداییم و بگذاریم همرنگ طبیعت با صفا باشد و بر جهات مثبت و خدا پسندانه اش بیفزاییم.
عید واقعی
عید نه جامه رنگارنگ پوشیدن است که این عید کودکان است؛ نه شربت و شیرنی و غذاهای متنوع خوردن، که این عید شکمبارگان است؛ نه به سیاحت و تفرّج بی محتوی پرداختن، که این عید ولگردان است؛ نه بی بند و باری، که این عید بُلهوسان است؛ نه قاه قاه خندیدن و همدیگر را به مسخره گرفتن و به بازی گذراندن، که این عید غافلان است. عید واقعی تطهیر نفس، تصفیه جان و تمرین استقامت است و چون قطره ای به دریای جمع پیوستن است. عید حقیقی از انزوا به درآمدن، گسسته ها را به هم بستن و پیوستن و در یک کلام، پیوند خود را با خدا استوار کردن و دین خود را تحکیم بخشیدن است.
مفهوم عید در روایات
در روایات معصومان علیهم السلام عید، مفهوم بسیار ژرفی دارد. در برخی روایات، روز تحقق حاکمیت حق و ولایت الهی در جامعه مهم ترین عید شمرده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «شیوه انبیا همواره چنین بوده که به جانشینان خود امر می کردند تا روز تعیین و نصب جانشین خود را عید بگیرند». به همین دلیل بزرگ ترین عید پیروان مکتب اهل بیت علیه السلام روز تحقق حاکمیت مستضعفان و حکومت عدل و قسط و نابودی بی عدالتی است.
عید در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام
مولای متقیان و امیر بیان، حضرت علی علیه السلام ، فرمودند: «روز عید روزی است که عبادات انسان مورد پذیرش پروردگار قرار گیرد، بخشایش خداوندی نصیب آدمی شود و انسان از گناه و آلودگی به دور باشد». در گفتار گرانسنگ دیگری، امام علیه السلام فرمودند: «امروز برای ما عید است و فردا نیز عید ماست. و هر روزی که در آن خدا را نافرمانی نکرده باشیم، برای ما عید است».
عیدی فرخنده
روزی که ارزش های والای انسانی حفظ شود و گوهر وجود آدمی در باتلاق گناه و گرداب نافرمانی آلوده نشود، آن روز عید، یوم اللّه و روز شادمانی است.همان گونه که امام علی علیه السلام در پی کار پسندیده یکی از اصحاب در عید نوروز فرمودند: «هر روز ما را نوروز سازید». و در سخنی دیگر درباره نوروز فرمودند: «هر روز برای ما نوروز است».
گشایش سختی ها
اگر نوروز، رنگ عبودیت و جلوه بندگی یابد، یا روز پیمان خداوند با بندگان در دوری از شرک و کفر شود، یا روزی شود که بنا به سخن آسمانی امام صادق علیه السلام گشایش سختی ها و اندوه شیعیان و اهل بیت علیهم السلام در آن رخ نماید؛ در این صورت نه تنها عید ملّی و باستانی، بلکه برتر از آن عید اهل بیت علیهم السلام و نوروز شیعیان و پیشوایان معصوم نیز خواهد بود و در آسمان و زمین جشن فرا رسیدن آن برگزار خواهد شد.
شان صمیمیت و یکرنگی
عید نوروز، عیدی ریشه دار است که از نیاکان ما در ایرانْ زمین برجا مانده است. در این عید، طبیعت رو به سبزی و رویش می کند و دل انسان ها را زنده و پرنشاط می سازد. دید و بازدید عید، غبار کدورت از دل ها می زداید، ضیافت ها، لباس های نو و مسافرت ها در خانواده ها شور و بالندگی می آفریند و افزون بر ارزش های دینی، ارزش های ملّی و باستانی را نیز زنده و پا برجا نگاه می دارد.
عید نوروز؛ ارمغان آور شادی و شادمانی
عید نوروز پرتوی دلربا و چهره ای زیبا از آفرینش است که پیش از آمدنش انبوه انسان ها را به تلاش و کوشش فرا می خواند. عیدی است که همراه خود شادی دل ها و شادمانی ها را آورده، غنچه لبخند بر لبان افراد می نشاند و افزون بر ظاهر آراسته، باطن پیراسته ای برای بسیاری از انسان های سبز سیرت به ارمغان می آورد. آنان که سرای دل و دیده را با آینه های معرفت و طاعت، آذین بسته اند و در ایام خجسته نوروز، صحیفه وجود خود را از هر گونه غبار گناه و نافرمانی پاک و پیراسته نگاه می دارند، بیش از دیگران از این عید باستانی بهره می برند.
مفهوم «تحول حال» در دعای سال نو
مردم در آغاز سال نو دعا می خوانند می خواهند که حالشان را به بهترین حال برگرداند و زندگی شان را متحول سازد. مقصود از تحول حال این است که قلب ها از آنچه غیر خدایی است دور گردد، بصیرت ها روشن شود، وجدان ها به خود آید، و انسان های آزاده، از آمال و آرزوهای دنیوی ببرند و به صلاح و فساد خویش پی ببرند و در نتیجه به سوی تکامل، گام بردارند و به خدا بپیوندند. تحول حال یعنی این که در خویشتنِ خویش دگرگونی ایجاد کنیم و از هواهای نفسانی که انسان را به هلاکت می رساند، دست برداریم. تحویل حال به این است که حبّ دنیا در وجودمان نابود، و به جای آن، حب خدا نهفته شود. تحویل حال به این است که مصلحت جامعه را فدای مصالح خویشتن نکنیم و برای خدا قیام کنیم و بندگان خدا را در سال نو به محبت و برادری دعوت کنیم.
آداب و رسوم ملّی، از دیدگاه اسلام
اسلام در تأیید یا ردّ سنن و آداب و رسوم ملّی و مذهبی اقوام دیگر، دو شرط اساسی را همواره در نظر داشته است:
اولاً: سنت های پذیرفت شده، مبتنی بر خرافات و آیین های شرک آلود و الهی نباشد. ثانیا: موجب وابستگی به بیگانه نشود و استقلال مسلمانان را خدشه دار نکند (مثلاً تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه تا حدود زیادی به این نکته مربوط است). افزون بر این اسلام بر این نکته توجه داشته است که سنت های معقول، جهت گیری شان، معنوی و در جهت متبلور ساختن عبودیت انسان در برابر حق تعالی باشد.
برآورده شدن نیاز
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق علیه السلام در ضمن خبری طولانی فرمود: خداوند فرمود: این روز شریف و با ارزش، نزد من روز بزرگی است و قسم خورده ام که کسی در این روز، نیازی از من طلب نکند، مگر آن که برآورده سازم.
نوبهار
نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی
گر چه راهی است پر از بیم ز ما تا برِ دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
اعمال نوروز
روزه گرفتن، نماز خواندن تجدید بیعت با رهبران الهی و به زیارت مؤمنان و علمای دین رفتن، از اعمالی است که مسلمانان در نوروز، به عنوان روز ولایت و روز پیروزی حق و عدالت انجام می دهند.
هدیه نوروزی
ابراهیم کرخی می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره مرد ثروتمندی سئوال کردم که روز مهرگان یا نوروز، مردم به او هدیه می دهند ولی او در عوض آن احسانی نمی کند. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا آن ها اهل نمازند؟ گفتم: آری. فرمود: باید هدیه آن ها را بپذیرد و او نیز در مقابل برای آن ها هدیه ای بفرستد.
خصوصیت عید
عید در لغت، شادی مجدد و سروری را گویند که سالیانه تکرار می شود. گفته اند: به روزی که مردم در کنار هم جمع شوند، عید گویند. همچنین عید را به شادمانی فراگیر نیز معنی کرده اند. در هر حال، «خصوصیت عید این است که زمینه وحدت کلمه و تجدید حیات اجتماعی و نشاط و سرزندگی می آفریند و هربار که فرا می رسد، عظمت دین را تجدید می کند».
آداب عید نوروز در کلام معصومان علیه السلام
1ـ امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هنگامی که نوروز آمد، غسل کن و پاکیزه ترین لباس های خود را بپوش و با خوشبوترین عطرها خود را معطر ساز».
2ـ امام ششم علیه السلام فرموده اند: «چه خوب است که در این روز، روزدار باشی». همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «عیدهای خود را با آهنگ زیبای تکبیر بیارایید».
3ـ امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: «همه شما باید در روز عید زینت و غسل کنید و از دعاهای وارد شده در آن، به قدر توان و فرصت بخوانید... و مبادا کاری کنید که چهره ظاهری شما زیبا و عمل و رفتار شما پست و زشت باشد».
4ـ دید و بازدید؛ حضور در شادی ها و آگاهی از مشکلات دیگران، از دیگر آداب عید نوروز است. همانگونه که در روایت آمده است: «این روز، نوروز است که مردم در آن گرد می آیند و همدیگر را ملاقات می کنند».
سرشت خداجوی خویش را به فراموشی نسپاریم.
بهار که می آید از یکنواختی ها و زندگانی کسالت بار روزمره خویش رها می شویم و به دشت و دمن ره می سپریم، تا از زنده شدن صحرا و دیدن سبزه ها دلشاد شویم و با روحی سرشار از لطافت طبیعت زندگی از سر گیریم. نیک می نگریم که چگونه زمین افسرده حیاتی تازه می یابد ولی افسوس که ما سرشت خداجوی خویش را که سالیان سال است در چنگال دیو شهوت اسیر، و در زیر سم اسب سرکش حب دنیا لگدمال شده است، پاک به فراموشی سپرده ایم و از آن یاد نمی کنیم!
نوروز، پیش از اسلام
با توجه به روایاتی که درباره نوروز رسیده است. معلوم می شود نوروز پیش از اسلام مورد توجه پیامبران الهی بوده است و امور معنوی و حوادث مذهبی مهمی درا ین روز اتفاق افتاده است. ولی همان گونه که با مرور زمان بسیاری از واقعیت ها وارونه و تحریف شده است، نوروز هم به صورت روزی صرفا ملی و باستانی درآمده و شادی و سرور آن نیز در شمار امور مادی صرف گذاشته شده است.
علت شهرت و دوام عید نوروز در میان شیعیان
برترین عید، روزی است که خداوند متعال نعمتش را بر مسلمانان تمام، و ارکان دین را محکم و استوار کرد و با پیوستن رسالت به امامت، رهبر آینده امت را معرفی فرمود و امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام را برفراز منبر امامت نشاند. آن طور که در روایات آمده است و بعضی از علمای بزرگوار فرموده اند، و کتاب «گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله، به روشنی مشخص شده، عید غدیر خم سال دهم هجری شمسی مطابق بوده است بدین مناسبتِ فرخنده و مبارک، عید نوروز همواره رنگ و بوی دینی و مذهبی داشته است.
تفریحات سالم در تعطیلات نوروز
روح آدمی، بر اثر اشتغال به کارهای روزمره، گرفتار خستگی و نیازمند تجدید نشاط و شادابی می شود. تفریح به معنای ایجاد فرح و سرور و انبساط خاطر و شادابی روح و جان است. با این دیدگاه، خیلی از چیزها که نام تفریح دارد، بیش از آن که انبساط روحی بیاورد، کسالت و کدورت خاطر را به دنبال دارد. پس باید به دنبال آن شادابی درونی و حقیقی گشت. قیدِ «سالم» برای تفریحات، چشم انداز دیگری برای تفریحات در برابرمان می گشاید. مسافرت، گشت و گذار در طبیعت و ورزش های مفید از تفریحات سالم است.
صله رحم در تعطیلات نوروزی
پیوندهای خانوادگی و فامیلی، از مستحکم ترین ارتباطات اجتماعی است و چون رشته عاطفه و محبت در آن تنیده شده است، نسبت به روابط دیگر دوام بیشتری دارد. این رابطه ها را باید تقویت کرد، قدر دانست و محکم تر ساخت. تجدید دیدار از عوامل مهمی است که این رشته را قوام و دوام می بخشد. فرهنگ «صله رحم» که از رهنمودهای مهم اجتماعی در اسلام است، روح را شاداب و دل و جان را از چشمه سار عواطف و محبّت ها سیراب می سازد. نداشتن فرصت برای برخی از افراد بهانه ای برای ترک این دستور دینی یا سهل انگاری در آن است. تعطیلات نوروزی، برای «صله رحم» فرصت خوبی است. این ایّام فرصتی است برای آن که جوانان به دیدارهای خانوادگی پردازند روحیه بگیرند، فامیل را بشناسند، از پاداش عظیمی که خداوند برای صله رحم نوید داده است، برخوردار شوند.
تعطیلات نوروزی و زیارت
پناه بردن به زیارتگاه ها و عرض ادب و ارادت به آستان اولیای دین و حجت های خدا و بندگان مقرّب پروردگار، زمینه دیگری در «خودسازی» و «تهذیب نفس» و پاک شدن از آلودگی ها و نیرو گرفتن برای مقابله با وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی است. تعطیلات نوروزی، فرصتی برای تشرّف به اماکن مقدس است. محصول زیارت، تأثیری معنوی است که در زندگی زائران باقی می ماندو قدرت ایمان را می افزاید.
تعطیلات نوروزی و کتابخوانی
عده ای از دانش آموزان و دانشجویان، در ایام درسی فرصت مطالعات جنبی ندارند و به دنبال فرصتی می گردند تا فارغ از دغدغه های کلاس و مدرسه و امتحان به خواندن کتاب های مورد علاقه خود بپردازند. آنان که در ایام نوروز، برنامه مسافرت و صله رحم و زیارت ندارند، می توانند به مطالعه بپردازند. جوانان نباید تعطیلی ها را رایگان از دست بدهند. به قول شاعر:
گهر وقت بدین سادگی از دست مده آخر این درّ گران مایه بهایی دارد
البته آنان با برنامه ریزی مناسب، می توانند هم به دید و بازدید و تفریحات بپردازند و هم کتاب های مورد علاقه خود را مطالعه، و بدین طریق از هدر رفتن سرمایه ارزشمند «وقت» جلوگیری کنند.
تعطیلات نوروزی و مرور درس های گذشتها
در شیوه آموختن، بیش از حجم درس، باید به کیفیت آموختن و فراگیری دقت کرد. در دوره تحصیل، گاهی قسمت هایی از دروس، برای افراد لاینحل باقی می ماند، یا احتیاج به کار بیشتر و بحث و مطالعه و تمرین دارد. تعطیلات، فرصت خوبی است برای بازنگری و مرور درس های گذشته و حلّ بخش هایی که در طول سال تحصیلی، برای محصّل مبهم باقی مانده است. این کار، علاوه بر روشن شدن مسائل دروس پیشین، باعث آمادگی ذهنی برای ادامه درس می شود. خلاصه آنکه به بهانه تعطیلی، نباید ذهن را هم تعطیل کرد، تا آموخته ها ازیاد برود، مرور بر درس های گذشته و حلّ مسائل دشوار و انس با کتاب های درسی، ذهن را برای مراحل بعدی آماده نگه می دارد.
تعطیلات نوروزی و روابط دوستانه
جوان، علاقه مند به گزینش دوست است. ایّام عید نیز فرصتی مناسب برای دیدار دوستان یا نامه نگاری و فرستادن کارت تبریک عید است. دوست خوب، نعمتی است بسیار گرانقدر که باید برای یافتن و حفظ آن تلاش کرد. رعایت ملاک های ارزشی در انتخاب دوست، ضامن استمرار دوستی ها و بهره گیری درست از آن ها است. عاقل و فرزانه کسی است که در روابط دوستانه، معیارهای مکتب و موازین عقل را مراعات کند و از دوستی های غیرمنطقی و بر اساس هوس های جوانی بپرهیزد؛ چرا که ریشه بسیاری از آلودگی های اخلاقی و فروپاشی نظام های خانوادگی، دوستی های ناسالم و روابط نامناسب و هوس ناک است. بهار و عید باستانی نوروز را به دوستانی باید شادباش گفت که سزاوار این «خجسته باد» باشند.
تعطیلات نوروزی و طهارت نفس
ارزش هر شخص به پاکی اندیشه و گفتار و رفتار او و رهایی از نفس امّاره و گناه است توجّه به این نکته، در همه فصول و ایّام لازم است. ولی از آن جا که در ایّام تعطیلی، زمینه بروز بعضی گناهان بیشتر است، دقت و هوشیاری بیشتری می طلبد. باید تفریح کرد، بی آن که به گناه آلوده شد. مسافرت خوب است، به شرط دوری از معصیت و آلودگی. روابط با دوستان کار پسندیده ای است، اما وقتی که به کار خلاف و ضد اخلاق منجر نشود. «ورزش» سودمند است، ولی نباید باعث غفلت از «ارزش» شود. جوانی، فصل مفید و مبارکی است، اما وقتی که به پاکی و قداست سپری شود. دید و بازدیدهای خانوادگی، سنّت نیکو و ارزشمندی است، اما باید مواظب بود تا خدای ناخواسته غیبت و تهتمت «نُقل مجالس» نشود.
بیاییم به حیات ابدی زنده شویم
یاران، فصل طرب از راه رسیده است و ابر و مه و خورشید و فلک همه از بهجت دیدار روی دلدار در شور و شوقند حیف است ما آدمیان که خود را گل سرسبد خلقت می دانیم از آنچه جامد و بیجان و بی شعور می پنداریم، واپس مانیم، به حیات ابدی زنده نشویم و همچنان مردگانی متحرک باقی مانیم و بر غفلت دهشت بار خویش متعصبانه پای فشریم. بیایید پنجره دل های فسرده ای خویش را به سمت دم مسیحایی بهار بگشاییم. شاید احیا شود، به طرب آید و همراه با پایکوبی هستی پای کوبد و دست افشاند. بیایید سخنان پروردگار خویش را ناشنیده نگیریم که پس از ذکر حیات دوباره زمین می فرماید: «این چنین در آخرت از خاک بیرون آورده خواهید شد.» و غفلت زده سخن پیامبر خود را به فراموشی نسپاریم که فرمود: «آن گاه که بهاران در رسید، حیات پس از مرگ را بسیار به یاد آورید».
بهار و درس آموزی از طبیعت
فصل بهار، کلاس معرفت و دوره آموزشی خداشناسی و معادشناسی است. رویشِ دوباره گیاهان پس از خواب عمیق زمستانی، حیات مجدّد طبیعت پس از مرگ و خاموشی، به وجود آمدن طراوت و زندگی بهاری پس از فصل بی حسّی و برگ ریزی درختان، همه با سرانگشت نسیم اعجازگر بهار، پدید می آید. بهاری که خود، زاییده قدرت خدا و تدبیر آفریدگار است. جوانی که به دامن طبیعت قدم می گذارد و از دیدن گل ها و شکوفه ها و سرسبزی و طراوت لذت می برد، درمی یابد که قدرتی عظیم، این حیات مجدّد را به طبیعت بخشیده است. آیا این درسی از معاد نیست؟ بهار و سال نو، پیام دارد. پیام بهار و نوروز، هشداری درباره حیات دوباره انسان ها است. درس خداشناسی و اثبات رستاخیز است.
 
 

 



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:25 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

خيلي زود اقدام به صحبت کردن يا نوشتن نکنيد





اگر به نکاتي که در بالا بدان اشاره شد کاملاً توجه مي‌کنيد و همچنان موقع صحبت کردن مرتکب اشتباهات زيادي

مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، بايد براي مدتي فقط به نوشتن بپردازيد. به نکات زير توجه کنيد: 

1- اول بنويسيد، بعد صحبت کنيد. نوشتن از صحبت کردن آسانتر است، زيرا: 1)لازم نيست تلفظ خوبي داشته

باشيد (اما لازم است املاي شما خوب باشد)، 2)مي‌توانيد خيلي آهسته بنويسيد، 3)مي‌توانيد از ديکشنري، اينترنت

و... بهره بگيريد. بنابراين، اين فکر بسيار خوبي است که ابتدا به تمرين نوشتن بپردازيد تا مهارت لازم براي ساختن

جملات صحيح هنگام صحبت کردن را پيدا کنيد. 

2- تا نحوه‌ي تلفظ اصوات انگليسي را نياموخته‌ايد، اقدام به صحبت کردن نکنيد. شما بايد قبل از اينکه

اقدام به صحبت کردن کنيد بتوانيد همه‌ي حروف صدادار و بي‌صدا را بطور واضح تلفظ کنيد. در غير اين صورت ممکن

است تلفظ‌هاي نادرست در ذهنتان ماندگار شوند. 

3- اگر تلفظ صحيح کلمه‌اي را نمي‌دانيد، اصلاً آن را ادا نکنيد. شما بايد تلفظ صحيح همه‌ي کلماتي را که به

کار مي‌بريد، بدانيد. در غير اين صورت به خودتان آموزش غلط خواهيد داد و هميشه آن کلمه را اشتباه تلفظ خواهيد

کرد.

اگر حتي زماني که آرام و با دقت مي‌نويسيد (همانطور که در بالا شرح داده شد) باز هم مرتکب اشتباهات زيادي

مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، شما احتمالاً بايد مدتي دست از نوشتن برداريد و به جاي آن روي

شنيدن و خواندن تمرکز کنيد.

به خاطر داشته باشيد که در ابتدا بايد حجم زيادي از جملات انگليسي را در ذهنتان وارد کنيد و بعد به ساختن

جملات خودتان اقدام کنيد. فعاليت اصلي شما بايد شامل خواندن و شنيدن باشد. هر چقدر مغز شما جملات

بيشتري را جذب کند، به همان نسبت توانايي آن براي بيان جملات انگليسي بيشتر مي‌شود. 

آنچه در کلاسهاي زبان اتفاق مي‌افتد

ترتيب پيشنهادي ما براي فراگيري يک زبان خارجي عبارتست از: 1-تلفظ 2-ورودي(خواندن و شنيدن) 3-نوشتن 4-

صحبت کردن. متأسفانه در کلاسهاي زبان کاملاً برعکس عمل مي‌شود. تقريباً در هيچيک از دوره‌هاي آموزش زبان در

ابتداي کار به شما تلفظ آموزش داده نمي‌شود. در عوض شما را مجبور به صحبت کردن و نوشتن مي‌کنند، مثلاً

به انگليسي از شما سؤال مي‌کنند يا از شما مي‌خواهند يک مطلب به انگليسي بنويسيد. بدين ترتيب آنها شما را

مجبور به اشتباه کردن مي‌کنند.

 



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:8 ::  نويسنده : جعفر خالقي

چه چيزي براي فراگيري صحيح زبان لازم است؟



شايد شما همه‌ي نکات فراگيري زبان را بدانيد، ولي اگر آنها را اجرا نکنيد، چيزي زيادي ياد نخواهيد گرفت. واقعيت اين

است که اگر مي‌خواهيد به خوبي انگليسي صحبت کنيد، بايد کمي زندگي روزمره‌تان را تغيير دهيد. در اينجا چند

نمونه از کارهايي که مي‌توانيد انجام دهيد آورده شده است:

مي‌توانيد روزي يک ساعت يک کتاب انگليسي را مطالعه کنيد و ساختارهاي گرامري جملات را بررسي کرده و کلمات

جديد را در يک ديکشنري جستجو کنيد.

مي‌توانيد به يک منبع شنيداري (مثلاً يک نوار کاست يا يک سي‌دي mp3و...) گوش کنيد و آن قسمت‌هايي که متوجه

نمي‌شويد را آنقدر تکرار کنيد تا آنچه گفته مي‌شود را کاملا درک کنيد.

مي‌توانيد يک ايميل به انگليسي بنويسيد و مرتباً از يک ديکشنري استفاده کنيد و يا در اينترنت به جستجو بپردازيد

تا مطمئن شويد تمام کلمات به درستي به کار برده شده‌اند.

هنگاميکه در خيابان مشغول قدم زدن هستيد درباره آن چيزهايي که مي‌بينيد با خودتان به انگليسي صحبت کنيد. 

به نظر شما چه کسي مي‌تواند اين کارهاي ظاهراً عجيب و غيرعادي را انجام دهد؟ فقط کسي که از انجام دادن آنها

لذت مي‌برد. اگر مي‌خواهيد به خوبي انگليسي بياموزيد، بايستي به همين شکل عمل کنيد. مشکل اينجاست که

همه‌ي زبان ‌آموزها مي‌خواهند خيلي خوب به انگليسي صحبت کنند، اما بيشتر آنها نمي‌خواهند براي فراگيري آن (در

تنهايي) وقت صرف کنند. کمبود انگيزه باعث مي‌شود که زبان ‌آموز حاضر نشود از وقت آزاد خود براي فراگيري زبان

استفاده کند و يا اگر هم وقت مي‌گذارد، نمي‌تواند بطور پيوسته و منظم آن را ادامه دهد. 

تفاوت بين زبان ‌آموزان معمولي و زبان ‌آموزان با انگيزه 

يک زبان ‌آموز معمولي (فاقد انگيزه‌ي لازم) روز قبل از يک آزمون يا تست انگليسي، ممکن است تـا 12 سـاعت هم

مطالعـه کنـد، امـا (برخلاف زبان‌آموزان با انگيزه) در روزهاي بعد حاضر نخواهد بود روزي نيم ساعت هم به مطالعه‌ي يک

کتاب انگليسي بپردازد. از نظر او آموزش انگليسي چندان لذت بخش نيست، بنابراين تنها زماني که مجبور باشد به

مطالعه مي‌پردازد. مسئله اينست که تنها مطالعه‌ي مستمر و روزمره (حتي اگر کوتاه باشد) باعث پيشرفت سريع

شما مي‌شود. نتيجه‌ي حاصل از يک مطالعه‌ي سخت و بي‌تداوم (مثلاً دو روز کامل قبل از امتحان) مأيوس کننده

است، چونکه 90 درصد آنچه که ياد گرفته شده پس از حدود يک ماه فراموش مي‌شود. تنها مرور کردن پيوسته‌ي

چيزها باعث بخاطر سپردن آنها مي‌شود و در غير اينصورت شما آنها را فراموش خواهيد کرد.

يک زبان ‌آموز با انگيزه از فراگيري زبان لذت مي‌برد و بنابراين وقت بيشتري روي آن مي‌گذارد و آن را بطور منظم انجام

مي‌دهد. انگيزه‌ي بالا براي او امتياز ديگري هم دارد و آن اينست که بخاطر سپردن کلمات و ساختارهاي گرامري

آسان‌تر مي‌شود، زيرا مغز انسان اطلاعات مربوط به چيزهاي مورد علاقه‌اش را به راحتي به خاطر مي‌سپارد. 

افزايش انگيزه براي آموختن زبان 

در اينجا تكنيك‌هايي جهت افزايش انگيزه‌ي شما براي فراگيري يک زبان ديگر (در اينجا انگليسي) ارائه مي‌شود:

خودتان را در آينده مجسم کنيد

تصور کنيد که مثل زبان مادريتان مي‌توانيد با انگليسي‌زبان‌ها هم صحبت کنيد. تصور کنيد که همه مي‌خواهند مثل

شما انگليسي صحبت کنند. فکر کنيد که ديگر مي‌توانيد به راحتي با افرادي از سرتاسر دنيا مکاتبه کنيد. تصور کنيد که

وقتي آشنايان شما با مشکلي در زمينه‌ي زبان مواجه مي‌شوند، به شما مراجعه مي‌کنند. اين تصورات کمک مي‌کنند

تا انگيزه‌ي لازم براي فراگيري زبان در شما شکل بگيرد. بايد بدانيد که شما مي‌توانيد به خوبي زبان انگليسي را

بياموزيد و به آن مسلط شويد. 

 زبان شما هم ‌اکنون خوب است ولي ... 

شما احتمالاً تا حدي به زبان انگليسي مسلط هستيد و اين خود يک موفقيت بزرگ است! حالا بايد به موفقيت‌هاي

بزرگتري فکر کنيد. وقت آن رسيده است که از روش‌هاي مؤثر و کارآمد براي رسيدن به سطح قابل قبولي از دانش

انگليسي استفاده کنيد.

درست است که انگليسي شما خوب است، ولي احتمالاً کامل نيست. شما احتمالاً هنوز نمي‌توانيدفيلم‌هاي زبان

اصلي را متوجه شويد، کتاب‌هايي به انگليسي‌ بخوانيد، با انگليسي‌زبانها به راحتي صحبت کنيد و يا بدون اشتباه نامه

بنويسيد.

شما هرگز نبايد تصور کنيد که انگليسي شما کامل شده است. حتي اگر بهترين دانش‌آموز کلاستان هستيد،

هميشه بايد به دنبال يافتن نقاط ضعف خود باشيد و روي آنها کار کنيد. مثلاً در حال حاضر ممکن است در اين زمينه‌ها

مشکل داشته باشيد: عدم تلفظ صحيح بعضي از کلمات، دايره‌ي لغت محدود، مشکلات گرامري با مثلاً زمان حال

کامل و جملات شرطي و.... 

 هر کجا که مي‌توانيد از انگليسي‌تان استفاده کنيد 

اين يک نکته بسيار مهم است، هر چقدر بيشتر از انگليسي‌تان استفاده کنيد، بيشتر مي‌خواهيد که آن را ياد بگيريد.

زبان انگليسي آنقدر متداول است که شما مي‌توانيد همه جا از آن استفاده کنيد. مثلاً مي‌توانيد از موتور جستجوي

گوگل براي يافتن اطلاعات مورد علاقه‌تان در سايتهاي انگليسي‌زبان بهره بگيريد، کارتون‌هاي زبان اصلي را تماشا کنيد،

از بازيهاي ماجرايي در کامپيوترتان استفاده کنيد، کتابهايي به زبان انگليسي بخوانيد و ....

با انجام اين کارها شما نه تنها آموزش و تفريح را با هم ادغام کرده‌ايد، بلکه وقتي مي‌بينيد که فراگيري يک يا چند

کلمه به شما اين امکان را مي‌دهد که برنامه زبان اصلي مورد علاقه‌تان را متوجه شويد (يا بتوانيد با ديگران مکاتبه

کنيد)، قطعاً خواستار فراگيري لغات بيشتري خواهيد شد. 

با ديگران راجع به زبان انگليسي صحبت کنيد 

اين يک روش ساده و در عين حال بسيار کارآمد است. شما معمولاً درباره‌ي چيزهايي صحبت مي‌کنيد که برايتان

جالب باشد. اما برعکس آن هم درست است: اگر شما درباره‌ي يک موضوع خسته کننده صحبت کنيد، کم‌کم به آن

علاقمند خواهيد شد.

تصور کنيد که چيزي را مطالعه مي‌کنيد که از آن نفرت داريد. مثلاً فرض کنيد با اينکه خسته و کسل هستيد، مجبوريد

براي امتحان روز بعد خودتان را آماده کنيد. شما دو گزينه پيش رو داريد: يا مي‌توانيد به ديگران بگوييد که چقدر عذاب

مي‌کشيد و يا مي‌توانيد با آنها درباره‌ي چيزهايي که ياد گرفته‌ايد صحبت کنيد. اگر گزينه‌ي اول را انتخاب کنيد تنها

اوضاع خودتان را بدتر مي‌کنيد.

اما اگر گزينه‌ي دوم را انتخاب کنيد و درباره‌ي آن موضوع خسته کننده صحبت کنيد، کم‌کم نظر شما درباره‌ي آن عوض

مي‌شود و به موضوعي تبديل خواهد شد که ارزش حرف زدن درباره‌ي آن را داشته باشد – يعني يک موضوع جالب.

و اما در مورد زبان انگليسي: شما مي‌توانيد دوستانتان را با گفتن چند جمله‌ي انگليسي غافلگير کنيد! يا مثلاً

مي‌توانيد به آنها بگوييد که امروز 20 لغت جديد ياد گرفته‌ايد. هميشه از پيشرفتهايتان با آنها صحبت کنيد. از آنها

بپرسيد آيا معني فلان کلمه را به انگليسي مي‌دانند؟ اگر کسي در نزديکي شما نيست، مي‌توانيد به دوستانتان تلفن

کنيد و يا ايميل بزنيد.

احتمالا اين چيزها براي دوستان شما هيچ اهميتي ندارد، تنها چيزي که مهم است اين است که وقتي شما درباره‌ي

«انگليسي» صحبت مي‌کنيد، علاقه و اشتياق شما نسبت به فراگيري آن بيشتر و بيشتر مي‌شود.

 دوستي پيدا کنيد که به فراگيري انگليسي مشغول باشد

اگر بتوانيد دوستي پيدا کنيد که مانند خود شما در حال فراگيري زبان انگليسي و سطح معلوماتش نيز در حد شما

باشد، در شرايطي بسيار ايده‌آل قرار خواهيد گرفت، زيرا:

کسي را خواهيد داشت که بتوانيد درباره‌ي «انگليسي» با او صحبت کنيد. همانطور که در بالا گفتيم، اين گفتگوها

علاقه‌ي شما به فراگيري زبان را افزايش خواهد داد.

فراگيري زبان براي شما آسان‌تر خواهد شد، زيرا در اين صورت مي‌توانيد اشکال‌هايتان را با دوستتان در ميان بگذاريد.

بيشتر به مطالعه‌ي انگليسي خواهيد پرداخت، چونکه مي‌خواهيد از دوستتان بهتر باشيد (رقابت). 

شما بايد به طور منظم با دوستتان در تماس باشيد. او بايد در نزديکي شما زندگي کند و يا به همان مدرسه،

دانشگاه، يا محل کار شما بيايد. اگر نمي‌توانيد چنين دوستي پيدا کنيد، مي‌توانيد کسي را از طريق ايميل پيدا کنيد

(Pen-pal). البته يک دوست ايميلي هرگز نمي‌تواند جاي يک دوست واقعي را براي شما پر کند، زيرا رقابت با کسي

که او را بخوبي نمي‌شناسيد دشوار است و اين نوع گفتگوها اغلب دوامي ندارند. 

کمي پول خرج کنيد! 

اگر پولتان را صرف خريد چيزي بکنيد، از آن استفاده خواهيد کرد. به عنوان مثال اگر شما يک راکت گرانقيمت خريداري

کنيد، احتمالاً هر روز بيرون مي‌رويد و بدمينتون بازي مي‌کنيد.

اين قاعده براي فراگيري زبان نيز صادق است. اگر مي‌خواهيد اشتياقتان را براي فراگيري زبان بالا ببريد، مي‌توانيد (به

عنوان مثال) يك ديكشنري نو، يک کتاب مصور به زبان انگليسي و يا يک سي‌دي مولتي مدياي آموزشي خريداري کنيد.

اين يک اصل ساده است: وقتي براي چيزي پول خرج مي‌کنيد، از آن استفاده خواهيد کرد و بدين ترتيب سطح

انگليسي شما ارتقاء پيدا مي‌کند. توصيه‌ي ما اين است که دور و بر خودتان را با انواع کتاب، سي‌دي، نوار و ديگر

امکانات سمعي و بصري پر کنيد. بدين ترتيب هميشه از انگيزه‌ي لازم براي فراگيري زبان برخوردار خواهيد بود.

 



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:3 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

زبان انگليسي، سفري از تنفر تا عشق

 



زبان انگليسي، سفري از تنفر تا عشق

يادگيري زبان انگليسي براي خيلي از ما به تجربه هاي تلخ تبديل شده كه گاهي نه تنها انرژي زيادي از ما گرفته بلكه

وقت و هزينه زيادي را هم در اين راه هدر داده ايم. استفاده از سيستمها و مؤسسات غيرعلمي كه استانداردهاي

آموزشي معتبر جهان را رعايت نميكنند يا انتخاب سختترين روشها براي يادگيري آن بزرگترين مانع بر سر راه موفقيت ما

بوده است.

 

علت ناكامي

مایه شگفتی است كه ما زبان را در طول مدت تحصیل در مدرسه و دانشگاه، وارونه تجربه كرده‌ایم. در اصطلاح، كسی

زبان می‌داند كه بتواند یك زبان را بشنود (متوجه شود) و حرف بزند. از سوی دیگر، كسی كه یك زبان را می‌خواند و

می‌نویسد، با‌سواد نامیده می‌شود. پس باسواد بودن با زبان دانستن، تفاوت دارد؛ یكی پی ساختمان است و دیگری

بنا.

نكته در اینجاست كه فراگیری زبان با «شنیدن و صحبت كردن» آغاز می‌شود نه با «نوشتن و خواندن». در

سیستم‌های آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها به جای تمركز بر فراگیری زبان (شنیدن و صحبت كردن)،  تمركز روی

«نوشتن و خواندن» است. ما سواد زبانی را فرا‌می‌گیریم درحالی كه زبان نمی‌دانیم! درست مثل اینكه ساختمانی را

بدون وجود پی مناسب بنا كرده باشیم.

نكته دیگر این است كه مطمئنا شما چيزي را كه از آن لذت نبريد و نتوانید آن را به كار ببرید، ياد نخواهيد گرفت.

يادگيري زبان بيش از هر چيز بايد توسط دل صورت گيرد تا مغز. به عبارت دیگر «حس كردن» باید جایگزین «حفظ

كردن» شود. تا شما مفهوم یك واژه را با حواس پنجگانه خود «حس نكنید»، «حفظ كردن آن» بی‌فایده است.

كودكان در فرایند فراگیری زبان مادری، هر شيء جدید را لمس می‌كنند، مزه می‌كنند، می‌بویند و صدایی برای آن در

حافظه خود نگه می‌دارند و سپس آن صدا را در گویش‌ها و تن صدای افراد مختلف، جست‌وجو و كشف می‌كنند.

به دلیل ناكام ماندن روش‌های مدرسه و دانشگاه در یاد دادن یك زبان، بيشتر افراد بعد از چند سال به تجربه كردن

روش‌هاي متفاوت و گاهي خرافاتی با شعارهايي مثل «در خواب زبان بياموزيد» يا « دوماهه مثل زبان مادری صحبت

كنيد» مي‌روند كه نتيجه‌اي جز ناامید كردن بيشتر آنها در اين راه ندارد.

 

آموزش زبان، مهارت است نه تجارت!

امروزه بسیار می‌بینیم كه فردی با تشخیص اينكه به سطح خوبی از زبان رسیده بدون هيچ پشتوانه علمي به اين

نتيجه می‌رسد كه مي‌تواند برای كسب درآمد بیشتر، تدريس كند یا آموزشگاهی را دایر و اداره كند. 

مثلا با اين مصداق كه همه ما زبان فارسی را بلديم، آيا مي‌توانيم آن را به خوبی تدريس كنيم؟آموزش زبان انگليسي

يك مهارت و علم است كه بايد آن را از بعد كاملا تجاري خارج كرده و به بعد آموزشي و علمي بازگردانیم.

پس كی میتوانم خوب صحبت كنم؟!

صحبت كردن انگليسي در نتيجه «بلوغ شنیداری» افراد روی می‌دهد كه مصداق بارز آن حرف زدن بچه‌هاست. 

بچه‌ها وقتی شروع به حرف زدن می‌كنند كه بتوانند كلمات را با تمام حواس خود، حس كرده و سپس صدای آن كلمه

را در حافظه بسپارند و وقتی قادر به تشخیص آن واژه در مبهم‌ترین و سریع‌ترین شكل صحبت‌ها شدند، به بلوغ

شنیداری می‌رسند، كه نتیجه آن معجزه سخن گفتن است؛ معجزه‌ای كه در بچه‌ها پس از 2 سال شنیدن روی

می‌دهد و والدین را پس از انتظاری طولانی به‌طور ناگهانی شگفت‌زده و خشنود می‌كند.

در فراگیری زبان دوم، تماشاي فيلم‌های سینمايی يا شنیدن اشعار زیبا باعث می‌شود كه حفظ كردن لغات، جاي خود

را به حس كردن آن لغات بدهد كه این تاثیر بسزايی در به حافظه‌سپاری بهتر لغات خواهد داشت.

آیا زبان را باید در محيط یادگرفت؟

در حقیقت زبان را فقط می‌توان در محیط یاد گرفت! البته مسئله این است كه محيط زبانی به مكان خاصي اطلاق

نمی‌شود. 

محيط را هر فرد در پیرامون خود ايجاد مي‌كند با توجه به علايق و سلایق؛ محيط بهانه گوش دادن و حرف زدن را به فرد

مي‌دهد.

بسیارند مهاجرانی كه حتی چندین سال در كشوری انگلیسی زبان زندگی می‌كنند ولی از سطح زبانی خوبی

برخوردار نیستند. دلیلش این است كه با وجود حضور فیزیكی در محیط از تجربه كردن، حس كردن، حدس زدن و خطر

كردن در قرارگرفتن در موقعیت‌ها پرهیز می‌كنند.

در محيط‌هاي آموزشي پيش از هرچيز به زبان‌آموز بايد روش درست لذت بردن از زبانی جدید آموزش داده شود و بعد از

آن، طي كردن مابقی مسیر با خود زبان‌آموز است. 

زبان خواندن به مفهوم اذيت‌كردن خود نيست، سختي دادن در مطالعه زبان به يادگيري شما هيچ كمكي نمي‌كند،

بلكه برعكس شما بايد بهترين و لذت‌بخش‌ترين شرايط را براي فراگيري زبان فراهم كنيد.

پس كی؟

مهلت گذاشتن در فراگيري هر علمي به‌خصوص یادگیری زبان‌های خارجی، آفتی است كه موجب سطحی شدن

دانش ما می‌شود. همه ما حداقل 12-10‌سال از زندگي خود را در مدرسه و دانشگاه‌ها گذرانده‌ايم تا به سطح

مناسبي از معلومات برسیم. حال آنكه با يك تا دو سال تجربه شنیداری لذت‌بخش از یك زبان (دیدن فیلم و شنیدن

اشعار) می‌توان به تسلطی رسید كه تا پایان عمر در كنار ما خواهد بود.

 



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 11:2 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

روشهای فراگیری لغات



به خاطر سپردن لغتهای یک زبان خارجی می تواند یکی از بخشهای خسته کننده در فراگیری زبان باشد. خوشبختانه

روشهای مختلفی برای سرعت بخشیدن و نیز لذت بخش کردن آن وجود دارد که در ادامه به آن می پردازیم:

 

کارتهای نمایش (Flash cards)

استفاده از کارتهای نمایش سریعترین روش برای مرور لغاتی است که نیاز به تکرار دارند. این روش بسیار مؤثر و در

عین حال کم هزینه است.

روش کار بدین صورت است که یک دسته کارت مقوایی، در اندازه‌ای که در جیب جا شوند، تهیه می‌کنید، در یک روی

آن لغت انگلیسی را می‌نویسید و در سمت دیگر کارت معنی آن را به فارسی وارد می‌کنید. همانطور که کارتها را مرور

می‌کنید، لغتها را به دو دسته تقسیم می‌کنید: آنهایی که معنی آن را فوراً به خاطر می‌آورید و آنهایی که به راحتی

نمی‌توانید معنی آن را به خاطر آورید. به مرور لغتهایی که هنوز به آنها تسلط پیدا نکرده‌اید آنقدر ادامه می‌دهید تا اینکه

مطمئن شوید آنها را بخوبی یاد گرفته‌اید.

 

دفتر لغت

سعی کنید حتماً یک دفتر لغت مناسب تهیه کنید و هر موقع که به لغت جدیدی برخوردید آن را در دفترتان یادداشت

کنید. فقط به نوشتن لغت و معنی آن اکتفا نکنید. بعضی از مواردی که می‌توانید در دفترتان ثبت کنید عبارتند از: توضیح

انگلیسی معنی لغت، مترادف ها، متضادها، تصاویر، جملات نمونه (به انگلیسی)، علائم فونتیک، نوع کلمه (اسم، فعل

و ...)، نکات گرامری (قابل شمارش، غیرقابل شمارش و ...)، کلمات هم خانواده و ....

کارهای جالبتری هم می توانید انجام دهید: مثلاً می‌توانید خودتان با لغت جدید یک جمله بسازید و یادداشت کنید. و

یا صفحاتی را به موضوعات خاصی اختصاص دهید؛ مثلاً حیوانات، رنگها و شکلها، پول، مسافرت، غذاها و میوه ها و

....

 

تصویر سازی ذهنی

در این روش شما یک لغت انگلیسی را با یک لغت فارسی که تلفظ یا املای مشابهی دارد، به نحوی مرتبط می کنید

که الزاماً از لحاظ معنایی با هم ارتباطی ندارند. بعنوان مثال اگر شما برای اولین بار به لغت tongue (تانگ: به معنی

زبان) برخوردید، متوجه می‌شوید که تلفظ آن شبیه تانک در فارسی است. بنابراین می‌توانید در ذهنتان مجسم کنید

که بجای زبان، یک تانک از دهان کسی در حال خارج شدن است!

مثال دوم: فرض کنید شما به لغت در valorous به معنی شجاع بر می‌خورید. در این حال می‌توانید در ذهن خود

چنین مجسم کنید که در کنار دریا ایستاده‌اید و مشغول تماشای وال‌ها هستید. والها یکی یکی به سطح آب می‌آیند

ولی به محض اینکه شما را می‌بینند می‌ترسند و فرار می‌کنند، تا اینکه یک وال روس (یک وال از کشور روسیه) به

سطح آب می‌آید و بجای اینکه از شما فرار کند، به سمت شما می‌آید. شما با خود می‌گویید: وال روس،

شجاع است! البته در این موضوع به خاطر داشته باشید که تلفظ لغات را به صورت اشتباه فرانگیرید. مثلا ممکن است

که لغت ابداعی شما از نظر تلفظ با لغت اصلی متفاوت باشد، ولی این کار باعث می شود تا سرعت یادگیریتان

افزایش یابد.

این تکنیک به شما کمک می‌کند تا هر چه بهتر معانی لغات را بخاطر بسپارید. همچنین گفته می‌شود که هر‌چقدر

تصویر ساخته شده عجیب‌تر باشد، به خاطر آوردن آن هم آسانتر خواهد بود.

 

تکرار، تکرار و تکرار!

مطالعات نشان می‌دهند که احتمال فراگیری لغاتی که بیش از 8 بار به هنگام مطالعه متنهای مختلف دیده می‌شوند،

بسیار بیشتر از لغاتی است که کمتر تکرار شده‌اند. همچنین زبان‌شناسان به اتفاق معتقدند که تکرار لغات با صدای

بلند به از بر کردن آنها کمک زیادی می‌کند. بنابراین گاهی همین تکرار کردن ساده حافظه شما را برای بخاطر سپردن

لغات دشوار یاری می‌کند. در ضمن توصیه می‌شود که جمله کاملی را که لغت مورد نظر را در خود دارد، از بر کنید و یا

چند بار با صدای بلند تکرار نمایید.

 

مطالعه آزاد

شما می‌توانید دایره لغات خود را با مطالعه آزاد افزایش دهید، اگر چه بسیاری از زبان‌شناسان ادعا می‌کنند که در

ابتدا باید بین 3000 تا 5000 لغت و هم خانواده‌های آنها را فرا بگیریم تا این توانایی را پیدا کنیم که معنی دقیق لغات

را با توجه به متن آن پیدا کنیم. پس تا آنجا که می‌توانید وقت آزاد خود را برای مطالعه متن‌های انگلیسی (داستانهای

کوتاه، اخبار و مقالات و ...) اختصاص دهید. وقتی به لغت جدیدی بر می‌خورید، ابتدا سعی کنید معنی آن را از روی

بقیه متن حدس بزنید و سپس با مراجعه به دیکشنری معنی دقیق آن را پیدا کنید.

 

طبقه‌بندی لغات

با طبقه‌بندی کردن لغات، بخاطر سپردن آنها راحت‌تر می‌شود. به مثال زیر توجه کنید:

VEGETABLES

Celery  کرفس

Cauliflower  گل کلم

Pea  نخود

Onion  پیاز

Carrot  هویج

FRUIT

Pear  گلابی

Peach  هلو

Apple  سیب

Cherry  گیلاس

Melon  خربزه

شما همچنین می‌توانید لغاتی را که از لحاظ دستوری، ریشه‌ای، معنایی و ... با هم مرتبط هستند، یکجا یاد بگیرید:

child بچه, childhood بچگی, childish بچگانه, childless بی‌بچه (بی‌اولاد)

 

و سخن آخر اینکه هیچ کدام از روشهای فراگیری لغات کامل نیستند و هر کدام نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارند.

بهترین راه این است که این روشها را با هم تلفیق کنید

 



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

کلمات کلیدی لیسنینگ آیلتس





برای تمرین لیسنینگ آیلتس زبان آموز بایستی به کلمات کلیدی که signpost نامیده می شوند توجه زیادی داشته باشد.

تعدادی از این کلمات کلیدی شامل کلمات ذیل می باشند:

I mean به دنبال این کلمه انتظار داشته باشید کسی که صحبت می کند منظور خود را مجدداً تکرار نماید. یعنی اگر

قسمت اول را متوجه نشدید شانس دومی دارید تا مطلب را درک نمایید.

 

.... Not only because ... but because مشخص است که دو دلیل قرار است ذکر شود.

.... Whether .... or دو حالت محتمل وجود دارد.

..... Instead of گزینه ای به جای گزینه دیگر عنوان می شود.

 In addition موردی به مورد قبلی اضافه می گردد.

 as well as موردی به مورد قبلی اضافه می گردد.

 for example مثالی آورده می شود.

for instance مثالی آورده می شود.

.... referred to as پس از آن اسم دیگر و یا اصطلاح فنی مربوط به موضوع مورد بحث عنوان می شود.

 .... known as پس از آن اسم دیگر و یا اصطلاح فنی مربوط به موضوع مورد بحث عنوان می شود.

.... what's called a پس از آن اسم دیگر و یا اصطلاح فنی مربوط به موضوع مورد بحث عنوان می شود.

 due to پس از آن دلیل آورده می شود.

 because of پس از آن دلیل آورده می شود.

 as a result of پس از آن دلیل آورده می شود.

 therefore نتیجه آورده می شود.

 so پس از آن نتیجه آورده می شود.

 even though علی رغم اینکه ....    این عبارت نشان می دهد که نتیجه ای که در انتهای جمله عنوان می شود

برای ما تعجب آور و غیر منتظره خواهد بود.

البته معانی این عبارات برای شما بدیهی می باشد. اما شما بایستی گوش خود را به شنیدن این کلمات و عبارات و

مفاهیمی که می توان از آنها استنباط نمود عادت دهید. بنابراین هر گاه به متن شنیداری گوش فرا می دهید به این

گونه کلمات کلیدی بیشتر دقت نمایید تا در آزمون لیسنینگ آیلتس نمره عالی کسب نمایید.

 

 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 10:47 ::  نويسنده : جعفر خالقي

                                                        خدايا؟؟؟؟

 به من زيستني عطا كن كه در لحظه ي مرگ،

بربي ثمري لحظه اي كه براي زيستن گذشته است،حسرت نخورم .

ومردني عطا كن كه بربيهودگي اش سوگوار نباشم .

اما آنچنان كه تو دوست داري .

"چگونه زيستن" را تو بياموز  ،

"چگونه مردن" را خود خواهم آموخت .....



چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

100 لغت بسیار کاربردی در آیلتس




اشاره:

این لغات تاثیر بسیار زیادی در افزایش نمره ی شما در امتحان Speaking دارند به گونه ای که اگر بتوانید حتی 20 درصد از آنها را در امتحان خود به کار برید، نمره ی شما تا یک نمره افزایش خواهد یافت.



aberration

(n.) something that differs from the norm (In 1974, Poland won the World Cup, but the success turned out to be an aberration, and Poland have not won a World Cup since).

abhor

(v.) to hate, detest (Because he always wound up getting hit in the head when he tried to play cricket, Marcin began to abhor the sport).

acquiesce

(v.) to agree without protesting (Though Mr. Pospieszny wanted to stay outside and work in his garage, when his wife told him that he had better come in to dinner, he acquiesced to her demands.)

alacrity

(n.) eagerness, speed (For some reason, Simon loved to help his girlfriend whenever he could, so when his girlfriend asked him to set the table he did so with alacrity.)

amiable

(adj.) friendly (An amiable fellow, Neil got along with just about everyone.)

appease

(v.) to calm, satisfy (When Jerry cries, his mother gives him chocolate toappease him.)

arcane

(adj.) obscure, secret, known only by a few (The professor is an expert inarcane Kashubian literature.)

avarice

(n.) excessive greed (The banker’s avarice led him to amass an enormous personal fortune.)

brazen

(adj.) excessively bold, brash, clear and obvious (Critics condemned the writer’s brazen attempt to plagiarise Frankow-Czerwonko’s work.)

brusque

(adj.) short, abrupt, dismissive (Simon’s brusque manner sometimes offends his colleagues.)

cajole

(v.) to urge, coax (Magda's friends cajoled her into drinking too much.)

callous

(adj.) harsh, cold, unfeeling (The murderer’s callous lack of remorse shocked the jury.)

candor

(n.) honesty, frankness (We were surprised by the candor of the politician’s speech because she is usually rather evasive.)

chide

(v.) to voice disapproval (Hania chided Gregory for his vulgar habits and sloppy appearance.)

circumspect

(adj.) cautious (Though I promised Marta’s father I would bring her home promptly by midnight, it would have been more circumspect not to have specified a time.)

clandestine

(adj.) secret (Announcing to her boyfriend that she was going to the library, Maria actually went to meet George for a clandestine liaison.)

coerce

(v.) to make somebody do something by force or threat (The court decided that David Beckham did not have to honor the contract because he had beencoerced into signing it.)

coherent

(adj.) logically consistent, intelligible (William could not figure out what Harold had seen because he was too distraught to deliver a coherentstatement.)

complacency

(n.) self-satisfied ignorance of danger (Simon tried to shock his friends out of their complacency by painting a frightening picture of what might happen to them.)

confidant

(n.) a person entrusted with secrets (Shortly after we met, he became my chief confidant.)

connive

(v.) to plot, scheme (She connived to get me to give up my plans to start up a new business.)

cumulative

(adj.) increasing, building upon itself (The cumulative effect of hours spent using the World English website was a vast improvement in his vocabulary and general level of English.)

debase

(v.) to lower the quality or esteem of something (The large raise that he gave himself debased his motives for running the charity.)

decry

(v.) to criticize openly (Andrzej Lepper, the leader of the Polish Self Defence party decried the appaling state of Polish roads.)

deferential

(adj.) showing respect for another’s authority (Donata is always excessivelydeferential to any kind of authority figure.)

demure

(adj.) quiet, modest, reserved (Though everyone else at the party was dancing and going crazy, she remained demure.)

deride

(v.) to laugh at mockingly, scorn (The native speaker often derided the other teacher’s accent.)

despot

(n.) one who has total power and rules brutally (The despot issued a death sentence for anyone who disobeyed his laws.)

diligent

(adj.) showing care in doing one’s work (The diligent researcher made sure to double check her measurements.)

elated

(adj.) overjoyed, thrilled (When he found out he had won the lottery, the postman was elated.)

eloquent

(adj.) expressive, articulate, moving (The best man gave such an eloquentspeech that most guests were crying.)

embezzle

(v.) to steal money by falsifying records (The accountant was fired forembezzling €10,000 of the company’s funds.)

empathy

(n.) sensitivity to another’s feelings as if they were one’s own (I feel suchempathy for my dog when she’s upset so am I!)

enmity

(n.) ill will, hatred, hostility (John and Scott have clearly not forgiven each other, because the enmity between them is obvious to anyone in their presence.)

erudite

(adj.) learned (My English teacher is such an erudite scholar that he has translated some of the most difficult and abstruse Old English poetry.)

extol

(v.) to praise, revere (Kamila extolled the virtues of a vegetarian diet to her meat-loving boyfriend.)

fabricate

(v.) to make up, invent (When I arrived an hour late to class, I fabricatedsome excuse about my car breaking down on the way to work.)

feral

(adj.) wild, savage (That beast looks so feral that I would fear being alone with it.)

flabbergasted

(adj.) astounded (Whenever I read an Agatha Christie mystery novel, I am always flabbergasted when I learn the identity of the murderer.)

forsake

(v.) to give up, renounce (I won't forsake my conservative principles.)

fractious

(adj.) troublesome or irritable (Although the child insisted he wasn’t tired, hisfractious behaviour - especially his decision to crush his jam sandwiches all over the floor - convinced everyone present that it was time to put him to bed.)

furtive

(adj.) secretive, sly (Claudia’s placement of her drugs in her sock drawer was not as furtive as she thought, as the sock drawer is the first place most parents look.)

gluttony

(n.) overindulgence in food or drink (Helen’s fried chicken tastes so divine, I don’t know how anyone can call gluttony a sin.)

gratuitous

(adj.) uncalled for, unwarranted (Every evening the guy at the fish and chip shop gives me a gratuitous helping of vinegar.)

haughty

(adj.) disdainfully proud (The superstar’s haughty dismissal of her co-stars will backfire on her someday.)

hypocrisy

(n.) pretending to believe what one does not (Once the politician began passing legislation that contradicted his campaign promises, his hypocrisybecame apparent.)

impeccable

(adj.) exemplary, flawless (If your grades were as impeccable as your brother’s, then you too would receive a car for a graduation present.)

impertinent

(adj.) rude, insolent (Most of your comments are so impertinent that I don’t wish to dignify them with an answer.)

implacable

(adj.) incapable of being appeased or mitigated (Watch out: once you shun Grandmother’s cooking, she is totally implacable.)

impudent

(adj.) casually rude, insolent, impertinent (The impudent young woman looked her teacher up and down and told him he was hot.)

incisive

(adj.) clear, sharp, direct (The discussion wasn’t going anywhere until herincisive comment allowed everyone to see what the true issues were.)

indolent

(adj.) lazy (Why should my indolent children, who can’t even pick themselves up off the sofa to pour their own juice, be rewarded with a trip to Burger King?)

inept

(adj.) not suitable or capable, unqualified (She proved how inept she was when she forgot two orders and spilled a pint of cider in a customer’s lap.)

infamy

(n.) notoriety, extreme ill repute (The infamy of his crime will not lessen as time passes.)

inhibit

(v.) to prevent, restrain, stop (When I told you I needed the car last night, I certainly never meant to inhibit you from going out.)

innate

(adj.) inborn, native, inherent (His incredible athletic talent is innate, he never trains, lifts weights, or practices.)

insatiable

(adj.) incapable of being satisfied (My insatiable appetite for blondes was a real problem on my recent holiday in Japan!)

insular

(adj.) separated and narrow-minded; tight-knit, closed off (Because of the sensitive nature of their jobs, those who work for MI5 must remain insular and generally only spend time with each other.)

intrepid

(adj.) brave in the face of danger (After scaling a live volcano prior to its eruption, the explorer was praised for his intrepid attitude.)

inveterate

(adj.) stubbornly established by habit (I’m the first to admit that I’m aninveterate cider drinker—I drink four pints a day.)

jubilant

(adj.) extremely joyful, happy (The crowd was jubilant when the firefighter carried the woman from the flaming building.)

knell

(n.) the solemn sound of a bell, often indicating a death (Echoing throughout our village, the funeral knell made the grey day even more grim.)

lithe

(adj.) graceful, flexible, supple (Although the dancers were all outstanding, Joanna’s control of her lithe body was particularly impressive.)GetBC(40);

سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:58 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 عصر ما عصر سکوت، عصر سجاده خون                    عصر اعدام صدا، عصر رفتار جنون

عصر سهراب و ندا، عصر ظلم اشقیا                         عصر خون و شهدا، عصر زجر آدما

عصر درگیری و جنگ، عصر باروت و تفنگ                       عصر ضجه های سنگ، عصر چهره های ننگ

عصر فریاد و صدا، عصر بام و دو هوا                           عصر گریه های شب از تمام مادرا

عصر اندیشه سبز، توی زندان کبود                          این همه قصه تلخ، یکی بود یکی نبود

یکی بود که قصه من و ما رو می نوشت                   توی دفترچه خون رنگ سرخ سرنوشت

می نوشت که من و تو دیگه هرگز ما نشیم                    می زنند و می کشند تا که همصدا نشیم

توی عصر حادثه این همه جنگ و نبرد                       روی قلب هموطن زخمی از آوار درد

زخمی از نادیده ها زخمی از شنیده ها                    زخمی ازگرگ کثیف، زخمی از دریده ها

یک طرف پرچم سبز، توی دست علوی                     حکم مامون چی شده، قتل عام مردمی

عصر مرگ شیعه و کشتن حقیقته                           اونکه می نوشت زما دشمن شریعته

دشمن مردم ما، دشمن دین و خدا                          همه جا صحبت از آن دشمنان بی حیا

همه جا ظلم و ستم، همه جا کذب و دروغ                صحبت از هاله نور یه چراغ بی فروغ

همه جا جنگ و ستیز همه جا رنگ فریب                  توی آسمون ما می کشند نقش صلیب

عصر کودتا و خون، عصر سرکوب و جنون                    پیش چشم شهدا همه گردیده زبون

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : جعفر خالقي

  

هیچ وقت این دو جمله رو نگو:
١)ازت متنفرم ٢)دیگه نمیخوام ببینمت

هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو:
١)از خود متشکر ٢)وراج

هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن:
١)پدر ٢)مادر

هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو:
١)نمیتونم ٢)بد شانسم

هیچ وقت این دو تا کارو نکن:
١)دروغ ٢)غیبت

هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن :
١)آرامش در اعتیاد ٢)امنیت دور از خانه

همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
١)آرامش با یاد خدا ٢)دعای پدر و مادر

همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١)دوستای گذشته رو ٢)خاطرات خوبت رو

همیشه به این دو نفر گوش کن:
١)فرد با تجربه ٢)معلم خوب

همیشه به دو تا چیز دل ببند:
١)صداقت ٢)صمیمیت

* * * * * * * *

اززشت رویی پرسیدند:

آنروزکه جمال پخش می کردند کجا بودی؟

گفت : در صف کمال

* * * * * * * *

اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن

مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است

* * * * * * * *

همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست

* * * * * * * *

با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن

و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

* * * * * * * *

هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید

* * * * * * * *

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد

* * * * * * * *

شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار

* * * * * * * *

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش

* * * * * * * *

یادت باشه که:

در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی

* * * * * * * *

آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است

* * * * * * * *

از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار

* * * * * * * *

فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد

* * * * * * * *

هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند
رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند
ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .

* * * * * * * *

زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری
بدان که درون آنها جای گرفته ای . . .

* * * * * * * *

سکه ها همیشه صدا دارند
اما اسکناس ها بیصدا
پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود
بیشتر آرام و بیصدا باشید . . .

* * * * * * * *

سطرها بسیار موثر هستند
چون به شما میفهمانند که :
۱٫نظم و ترتیب همیشه در اولویت است
۲٫سکوت معنی دار بهتر از کلمات بیمعنی است. . .

* * * * * * * *

هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی
هرگز تعداد دوستان و اطرافیانت به حساب نمیآیند
فقط یک قطره اشک کافیست
تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشکهای تو میآید . . .

* * * * * * * *

در مسابقه بین شیر و گوزن، بسیاری از گوزنها برنده میشوند
چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی
پس
هدف مهمتر از نیاز است

* * * * * * * *

یک جمله فوق العاده، که در هر ایستگاه اتوبوس ژاپنی نوشته شده است
اتوبوس متوقف خواهد شد، اما شما پیاده روی به سمت هدف را ادامه دهید . . .

* * * * * * * *

جمله “به تو افتخار میکنم
همانقدر به مردان انرژی میدهد که جمله “دوستت دارم” به زنان . . .

* * * * * * * *

نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام.
می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود . . .
(توماس ادیسون)

* * * * * * * *

این روزها همه ترس از دست دادن آبروی خود دارند
اما بسادگی آبروی دیگران را میبرند . . .

* * * * * * * *

وقتی در وضعیت خوبی هستید ، یک اشتباه را یک جک در نظر میگیرید
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت میشوید و اشتباه میپندارید . . .

* * * * * * * *

مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید
شاید شما را ببخشند، اما هرگز فراموش نمیکنند . . .

* * * * * * * *

از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید
آنها اشتباهات شما را به خوبی بیان میکنند!

* * * * * * * *

مهمترین زمان برای نگه داشتن خلق و خو وقتی است که طرف مقابل، آنرا از دست داده. . .

* * * * * * * *

بمنظور موفقیت
تمایل شما برای رسیدن به موفقیت، باید بیشتر از ترس از شکست باشد . . .

* * * * * * * *

اگر شما برای انجام کاری که باید انجام دهید، راهی پیدا کردید
آنرا انجام خواهید داد
در غیر اینصورت، یک بهانه برای انجام ندادن پیدا کردید . . .

* * * * * * * *

مدارا
بالاترین درجه قدرت
و
میل به انتقام
اولین نشانه ضعف است . . .

* * * * * * * *

طوطی صحبت میکند، اما اسیر قفس است
عقاب سکوت میکند و دارای اراده پرواز . . .

* * * * * * * *

ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستند
اما
زمانی رشد میکنیم که با کسانی که با ما اختلاف نظر دارند هستیم. . .

* * * * * * * *

اگر شما یک غذای بد طعم را خورده باشید
میتوانید طعم یک غذای خوب را درک کنید
پس، از تلخیهای زندگی درس بگیرید تا بتوانید آنرا درک کنید

* * * * * * * *

چیزهایی که از دست داده ای را بحساب نیاور
چون گذشته هرگز برنمیگردد
اما گاهی اوقات، آینده میتواند چیزهایی که از دست داده ای را برگرداند
به آن فکر کن . . .

* * * * * * * *

اگر رنجی نمیبردیم
هرگزمهربان بودن را نمیآموختیم . . .

* * * * * * * *

به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید!
زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید . . .

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:56 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 شعری خنده دار برای پسران ترشیده

پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل میکرد با چشمی پر آب

گفت: بابا حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

گوی چه خاکی را بریزم توی سر
روی دستت باد کردم ای پدر

سن من از ۲۶ افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده

هیچکس لیلای این مجنون نشد
همسری از بهر من مفتون نشد

غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته

پدرش چون حرف هایش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت

پسرم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن
این همه دختر یکی را تور کن

گفت آن دم :پدر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من

گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر دختران
مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

با سه تا شان رفته بودیم سینما
بگذریم از ما بقیه ماجرا

یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید

آزیتای حاج قلی اصغر شله
یک زمانی عاشقش گشتم بله

بعد اوهم یار من آن یاس بود
دختری زیبا و پر احساس بود

بعد از این احساسی پر ادعا
شد رفیق من کمی هم المیرا

بعد او هم عاشق مینا شدم
بعد مینا عاشق تینا شدم

بعد تینا عاشق سارا شدم
بعد سارا عاشق لعیا شدم

پدرش آمد میان حرف او
گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

گرچه من هم در زمان بی زنی
روز و شب بودم به فکر یک زنی

لیک جز آنکه بداری مادری
دل نمی دادم به هر جور دختری

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
واقعا ً که پوز بابا را زدی

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

دختر: جووونـــــم!!!
پسر: گــــــــــلِ من!!!
دختر: جانــــم؟؟
پسر: عشــــــقم!!!
دختر: جان؟؟؟
پسر: زندگـــی من!!!
دختر: بله؟؟؟
پسر: نفسِ من!!!
دختر: زهـــرمار! بازم اسمم یادت رفته؟؟؟!

شیطان هرکاری کرد آدم سیب نخورد!
رو کرد به حوا گفت : بخور واسه پوستت خوبه !

قصیده طلاق: یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
آنقدر لوس و ننرشد که سپردم به ننش !

چو هرگز نیابی نشانی ز شوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی.
ستاد تشویق دختران به درس خواندن

برای یک زن زیاد مهم نیست شوهرش کجاست
همینکه بدونه به شوهرش خوش نمیگذره براش کافیه!

پسر به دختر : میخوای خورشید زندگی من باشی
دختر : آره
پسر : پس به اندازه ۱۳۰ میلیون کیلومتر از من دور شو

ترجیه میدهم بمیرم و با تو نباشم، نه این که با تو باشم و به فکر مردن باشم
دکتر شریعتی خطاب به دوست دخترش

پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟
دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!
پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:52 ::  نويسنده : جعفر خالقي

  

چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.
 


زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید.
 


عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست.
 


کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.
 


احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست.
 


انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.
 


تقلید از غرب، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.
 


یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.
 


بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است.
 


راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است.
 


سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است.
 


هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.
 


فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت.
 


جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد.
 


هنر، با احساسات آدمی بازی می کند.
 


عشق زندگی را به شیوش می آورد.
 


هنر، چاشنی زندگیست
 


ایران، جزیره هوش و ذکاوت است.
 


شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند
 


طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است.
 


موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست.
 


داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است
 


با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند.
 


دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند.
 


باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.
 


سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است.
 


حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است.
 


نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد.

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:12 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Feelin' So Good lyrics 


[RAP ]

When I opened up my eyes today
Felt the sun shining on my face
It became so clear to me that everything is going my way
I feel like there's no limit to what I can see
Got rid of fears that were holding me
My endless possibilities
Has the whole world opened for me
That's why I'm feeling...

[CHORUS:]
I'm feeling so good
I knew I would
Been taking care of myself
Like I should
'Cause not one thing
Can bring me down
Nothing in this world gonna turn me round...

Now the day is turning into night
And everything is still going right
There's no way you can stop me this time
Or break this spirit of mine
Like the stars above I'm gonna shine
Anything I want will be mine
Tonight I'm gonna have a good time
Call a few friends of mine
'Cause I'm loving life
And tonight's for feeling...

[CHORUS [2X]]

[RAP ]

[CHORUS ]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:11 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - If You Had My Love lyrics


[CHORUS:]
If you had my love
And I gave you all my trust
Would you comfort me
And if somehow you knew that your love would be untrue
Would you lie to me
And call me baby
Now if I gave you me, this is how it's got to be
First of all I won't take you cheatin' on me
Tell me who can I trust if I can't trust in you
And I refuse to let you play me for a fool
You said that we could possibly spend eternity
See that's what you told me (that's what you said)
But if you want me
You have to be fulfilling all my dreams
(If you really want me babe)

[CHORUS ]

Said you want my love and you've got to have it all
But first there are some things you need to know
If you want to live
With all I have to give
I need to feel true love
Or it's got to end, yeah
I don't want you
Trying to get with me
And I end up unhappy
(Don't need the hurt and I don't need the pain)
So before I do
Give myself to you
I have to know the truth
(If I spend my life with you)

[CHORUS ]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:9 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Could This Be Love lyrics

er:lif� ra�����ndif]>

 

[CHORUS:]
Baby come with me
I know I can set you free
If you take this trip with me
You'll be open off my love
If only for one night

I know I can make you mine
Touch you in that place you like
You'll be open off my love
Take a moment to stop and think about
The last time you felt like this
Come on baby, nobody's gonna see
'Cause I know you're feeling me
I can see it in your eyes
Ain't no use in tryin' to hide
When I touch you get hot
Then I got you where I want you

[CHORUS ]

Don't waste another moment
Don't hold back
I'm gonna give you what you need
I'm gonna take you where you want to go
On a trip to ecstasy
I can see it in your eyes
Ain't no use in tryin' to hide
When I touch you get hot
Then I got you where I want you

[CHORUS]

[BACKGROUND HOOKS]

[BRIDGE:]
I wanna be where he wants me to be
When he wants me to be
When he wants me
I'm gonna keep him feelin' me
I'm gonna keep him wanting me
I wanna be where he wants me to be
When he wants me to be
When he wants me
I'm gonna keep him up all night
I'm gonna keep it on his mind

[CHORUS ]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:8 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Open Off My Love lyrics


[CHORUS:]
Baby come with me
I know I can set you free
If you take this trip with me
You'll be open off my love
If only for one night

I know I can make you mine
Touch you in that place you like
You'll be open off my love
Take a moment to stop and think about
The last time you felt like this
Come on baby, nobody's gonna see
'Cause I know you're feeling me
I can see it in your eyes
Ain't no use in tryin' to hide
When I touch you get hot
Then I got you where I want you

[CHORUS ]

Don't waste another moment
Don't hold back
I'm gonna give you what you need
I'm gonna take you where you want to go
On a trip to ecstasy
I can see it in your eyes
Ain't no use in tryin' to hide
When I touch you get hot
Then I got you where I want you

[CHORUS]

[BACKGROUND HOOKS]

[BRIDGE:]
I wanna be where he wants me to be
When he wants me to be
When he wants me
I'm gonna keep him feelin' me
I'm gonna keep him wanting me
I wanna be where he wants me to be
When he wants me to be
When he wants me
I'm gonna keep him up all night
I'm gonna keep it on his mind

[CHORUS ]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:7 ::  نويسنده : جعفر خالقي

JENNIFER LOPEZ - Too Late lyrics

[CHORUS:]
First you say that you have to go away
I never should have been with you anyway
Now you say you want to stay
It's too late, 'cause I'm sending you on your way
You say that you have to go away
I never really loved you anyway
Now you say you want to stay
It's too late, it's too late

Like a puppet on a string
You came and took control of me
Would've given anything
To be your one and only
Filled my head with fantasies
Of what one day you'd give to me
Full of hope for what could be
(I sat and waited patiently)

[CHORUS ]

For a time you were for me
Everything that I could need
Gave me time and diamond rings
But something else was missing
You never stayed the whole night through
I suffered, prayed and cried for you
After all that we've been through
I feel I never even knew you

[CHORUS ]

[BRIDGE:]
There's no need to call me on the phone
I don't wanna hear from you no more
No need, don't call
Don't be a fool and stand outside my door
'Cause being the woman that I am
I got to go on with other plans

[BREAK ]

[CHORUS ]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Should've Never lyrics 


I've been so
Caught up in the thought of me and you
Even though I love
Someone else I know my heart belongs to you
Tell me how did we
Ever let the situation get this far
Maybe we should just
Try to hide the things we feel inside
Things I know we can't deny

[CHORUS:]
Should've never told you
That I cared about you
Didn't think that it would be, so bad
Should've never kissed you
Should've never held your hand

Got to find a way to let these feelings go
What did I
Do the day I let you slip into my soul
It was then, when I
Realized that I would always want you in my life
No one else can know
Of the things that we've been saying on the telephone
It would be so bad
If they ever knew that me and you
Were secretly into each other

[CHORUS ]

[BRIDGE:]
I'm so scared, trembling inside
'Cause I'm feeling like somebody else already knows
Oh my God, I love you both so much
And to have to choose between the two
Is hurting me so deep inside

[CHORUS:]
Should've never told you That I cared about you
Never thought that it would be, so bad, hum
Should've never kissed you
Should've never held your hand
I don't ever want to feel this way again

-

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : جعفر خالقي


سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:4 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Waiting For Tonight lyrics


Like a movie scene
In the sweetest dreams
Have pictured us together
Now to feel your lips
On my fingertips
I have to say is even better
Then I ever thought it could possibly be
It's perfect, it's passion, it's setting me free
From all of my sadness
The tears that I've cried
I have spent all of my life

[CHORUS:]
Waiting for tonight, oh
When you would be here in my arms
Waiting for tonight, oh
I've dreamed of this love for so long
Waiting for tonight

Tender words you say
Take my breath away
Love me now, leave me never
Found a sacred place
Lost in your embrace
I want to stay in this forever
I think of the days when the sun used to set
On my empty heart, all alone in my bed
Tossing and turning
Emotions were strong
I knew I had to hold on

[CHORUS [2x]]

Gone are the days when the sun used to set
On my empty heart all alone in my bed
Tossing and turning
Emotions were strong
I knew I had to hold on

[CHORUS]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

G� ai����� New Roman";color:green'>----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 JENNIFER LOPEZ - Let's Get Loud lyrics 


[Chorus:]
Let's get loud, let's get loud
Turn the music up, let's do it
C'mon people let's get loud
Let's get loud
Turn the music up to hear that sound
Let's get loud, let's get loud
Ain't nobody gotta tell ya
What you gotta do

If you wanna live your life
Live it all the way and don't you waste it
Every feelin' every beat
Can be so very sweet you gotta taste it
You gotta do it, you gotta do it your way
You gotta prove it
You gotta mean what you say
Life's a party, make it hot
Dance don't ever stop, whatever rhythm
Every minute, every day
Take them all the way you gotta live 'em ('cause I'm going to live my life)
You gotta do it, you gotta do it your way
You gotta prove it
You gotta mean what you say
You gotta do it, you gotta do it your way
You gotta prove it
You gotta mean what you say

[Chorus:]
Let's get loud, let's get loud
Turn the music up to hear that sound
Let's get loud, let's get loud
Ain't nobody gotta tell you
What you gotta do

[Break]
Life is meant to be big fun
You're not hurtin' anyone
Nobody loses
Let the music make you free
Be what you wanna be
Make no excuses
You gotta do it, you gotta do it your way
To gotta prove it
You gotta mean what you say
You gotta do it, you gotta do it your way
You gotta prove it
You gotta mean what you say

[Chorus x2]

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 10:57 ::  نويسنده : جعفر خالقي

                           JENNIFER LOPEZ - No Me Ames (Tropical Remix) lyrics


Dime porque lloras
De felicidad
Y porque te ahogas
Por la soledad
Di porque me tomas
Fuerte asi, mis manos
Y tus pensamientos
Te van llevando
Yo te querio tanto
Y porque sera
Loco testarudo
No lo dudes mas
Aunque en el futuro
Haya un muro enorme
Yo no tengo miedo
Quiero enamorarme
No me ames, porque pienses
Que parezco diferente
Tu no pienses ques es lo justo
Ver pasar el tiempo juntos
No me ames, que comprendo
La mentira que seria
Si tu amor merezco
No me ames, quedate otra dia
No me ames, porque estoy perdido
Porque cambie el mundo, porques es el destino
Porque no se puede, somos un espejo
Y tu asi serias lo que yo de me reflejo
No me ames, para estar muriendo
Dentro de una guerra llena de arrepentimientos
No me ames, para estar en tierra, quiero alzar el vuelvo
Con tu gran amor por el azul del cielo
No se que decirte, esa la verdad
Si la gente quiere, sabe lastimar
Tu y yo partiremos
ellos no se mueven
Pero en este cielo sola no me dejes
No me dejes, no me dejes
No me eschuches, si te digo "no me ames"
No me dejes, no desarmes
Mi corazon con ese "no me ames"
No me ames, to lo ruego
Mi amargura dejame
Sabes bien, que no puedo
Que es inutil, que siempre te amare
No me ames, pues te hare sufrir
Con este corazon que se ileno de mil inviernos
No me ames para asi olvidarte de tus dias grises
Quiero que me ames solo por amarme
No me ames, tu y yo volaremos
Uno con el otro y seguiremos siempre juntos
Este amor es como el sol que sale tras de la tormenta
Com dos cometas en la misma estela
No me ames
No me ames
No me ames
No, no me ames
No me ames
No me ames
No me ames...

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 



دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, :: 10:41 ::  نويسنده : جعفر خالقي

 

                                                    خدايا   ؟؟؟                 

به هركه دوست ميداري بياموز كه عشق از زندگي كردن بهتر است و به هر كه دوست تر ميداري بچشان كه دوست داشتن از عشق برتر ........

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش اومديد
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Coming to learn english together و آدرس englishdoki.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 75486
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1